نوشته >> رسول جعفریان * وجود مدلهای مختلف برخورد با تغییرات و تحولات سیاسی از سوی علمای روحانی شیعی در درجه اول هم نشان از نوعی تربیت واقع گرایانه در آنان دارد هم شاهد وجود روش های مختلف فهم و اجتهاد در دین توسط آن ها است. اما افزون بر اینها یک مسئله دیگر، سنت […]
نوشته >> رسول جعفریان *
وجود مدلهای مختلف برخورد با تغییرات و تحولات سیاسی از سوی علمای روحانی شیعی در درجه اول هم نشان از نوعی تربیت واقع گرایانه در آنان دارد هم شاهد وجود روش های مختلف فهم و اجتهاد در دین توسط آن ها است. اما افزون بر اینها یک مسئله دیگر، سنت هائی است که در حوزه سیاست مداری و تجربه تعامل با دولت ها و قدرت ها در تاریخ هزار و اندی ساله مجتهدان وجود دارد.
تعامل نوبختی ها با خلافت عباسی ، برخورد فقیهانی چون مفید با آل بویه ، ابن طاووس و خواجه نصیر و علامه حلی با مغولان و ایلخانان ، نگاه کرکی به دولت شاه اسماعیل و طهماسب و بعدا میرداماد با شاه عباس و شاه صفی و همین طور مجلسی و شاه سلیمان و شاه سلطان حسین تا برسد به طباطبایی و کاشف الغطاء و میرزای قمی با فتحعلی شاه و از آنجا تا ملا علی کنی و ناصر الدین شاه و نیز مناسبات علما با سلاطین قاجار و تحول مشروطه تا برسد به دوره معاصر ما ، همه این ها تجربه های مهمی است که مجتهدان در برخورد با تحولات سیاسی داشته اند. شک نباید کرد که حاصل جمع آن تجارب شکل گیری سنتی است که در میان مجتهدان درجه اول شیعه وجود داشته و به ارث رسیده است.
تنظیم این ارتباط ، به گونه ای بوده است که باید : مذهب بماند ، مسیر در سمت و سوی دفاع از حقوق مؤمنان باشد حرمت ارزش های دینی پایدار باشد ، کلمه ملت اعتلا یابد ، دست خارجی کافر از تسلط بر مؤمنان کوتاه باشد ، حرمت زنان و کودکان و پیران حفظ شود و …
گاه میان این اهداف تعارضاتی هم پدید می آید و این کار تنظیم روابط را مشکل تر می کند. تسلط بر خود ، شرط اصلی یک سیاستمدار عاقل هم هست و این که می خواهد شکست بخورد و محبوب باشد یا می خواهد بماند و اصلاح کند حتی اگر فحش بخورد.
رفتار آیت الله العظمی سیستانی در عراق یک تجربه جدید مبتنی بر سنتی است که از مراجع قبلی باقی مانده است . مکتب نجف همه جور برخوردی را د رخود تجربه کرده و همه این ها د رکف دستان آیت الله است. از بلند رتبتی آخوند خراسانی که در اوج بود تا آیت الله حکیم که برابر بعثی ها گرفتار شکست شد و تا آیت الله خویی که با آرامش حوزه نجف را حفظ کرد و در جریان انتفاضه آن گونه با ایشان برخورد شد و یارانش به شهادت رسیدند.
آیت الله ما حتی در آن ماجرا نیز حضور داشت و گویی می دانست که دست تقدیر نیازمند بقای اوست ، لذا صبوری کرد و راه را با آرامش ادامه داد. برخی از ابعاد رفتاری ایشان استثنایی است ولی اساس آن نشئت گرفته از همان سنت کهن مرجعیتی شیعه است که بدون شک برخاسته از نوع رفتاری است که از زمان امام سجاد (ع) به بعد در میان شیعیان وجود داشت.
اکنون که نگاهی به مواضع آیت الله در تحولات 2003 تا 2010 می کنیم ، در می یابیم که این مرجع شیعه تلاش کرده است با واقع بینی و در چارچوب منافع ملی عراق و حفظ حرکت اسلام و پاسبانی از شعائر شیعی به گونه ای که در سمت و سوی تجاوز و تعدی به حقوق دیگران نباشد، کارها را پیش ببرد.
در بخش نخست دریافت این که شرائط امروز دشوار است کشور اشغال شده و به ناچار باید شرایطی را فراهم کرد تا این اشغال به آرامی خاتمه یابد ، برابر آنچه رخ داده ، موضع گیری شده است.
پایبندی به تعهدات عمومی در عراق ، پذیرش واقعیات موجود در عرصه سیاست جهانی ، عدم مقابله نظامی و تروریستی با آن با توجه به عواقب وخیم این روش برای ملت عراق و آینده منطقه همه از مسائلی است که در حاق ذهن آیت الله حضور داشته است.
با این حال ، همان طور که بارها گفته شده ، مرز پذیرش این تعهدات با “در خدمت قرار گرفتن” و “همکاری با بیگانگان” و ” غش کردن در دامان آن ها” برای آیت الله نامفهوم بوده و هیچ گاه هیچ نوع دیداری با آنان نداشته است.
در چارچوب مصالح ملی عراق ، اصل وحدت میان عراقی ها و حرکت در چارچوب انتخابات و قانون ، یک اصل اساسی برای آیت الله بوده است. این موضع گیری ها چنان اشکار است که تصور می شود یک کشور دموکراتیک با تمامی اصول پذیرفته شده در نظام های حزبی مبنای تصمیم گیری ها بوده است.
در این زمینه ، آیت الله بارها و بارها ضمن آن که سهم مهمی در به رسمیت شناختن دولت های حاکم داشته ، اما به دلیل رفتارهای نادرست ، فساد مالی ، تحریک اختلافات طایفه ای و غیره ، از آنان انتقاد کرده است . حتی اگر مردم علیه دولت تظاهرات کرده و خواستار اصلاحاتی بوده اند ، آیت الله با آنان همراهی کرده است.
برای عراق هیچ سمی مهلک تر از جنگ های طایفی نبوده است. بخش عمده ای از توصیه های آیت الله ، به این مسئله باز می گردد و از همان سال 2005 به این سوی، یک سره تاکید دارد که می بایست جلوی این اختلافات گرفته شود. در این زمینه آنچه در توان داشته ، بیان کرده و هر چه توانسته از افراط گرایی شیعیان کاسته و همیشه توصیه کرده است که حتی در برابر تندروی های مخالفان ، آنان باید آرامش خود را حفظ کنند.
مسیری که در این کتاب ملاحظه می کنیم ، نشانگر آن است که آیت الله با پذیرش نظام حقوقی فعلی حاکم بر جهان ، که در عمل چاره دیگری هم برای رسیدن به اهداف در سطح جهان و منطقه جز تمسک به آن وجود ندارد، روی مسائل خاص عراق تاکید داشته و توانسته است عراق را به آرامی تبدیل به کشوری نظام مند با قانون اساسی ، با مجلس و تقسیم قدرت میان طوایف کرده و راه را برای پیشرفت باز کند.
اما این که جریان افراط سلفی ، عراق را بر هم زده، مانع از پیشرفت آن به خصوص در مناطق سنی نشین شده و هزاران هزار انسان را قتل عام کرده، مسئولیتش منحصرا بر عهده جریانی است که زیاده خواهانه خواسته است عراق را پایگاهی متعلق به یک دولت ناپیدای انترناسیونالیستی کند و در این راه ، از ابزارهای خشونت و قتل و کشتار نهایت استفاده را کرده است. این طبعاً ربطی به مواضع آرام آیت الله ندارد که به تدریج توانست عراق را از سلطه آمریکا بیرون آورد و آن را با نیروی عراق اداره کند.
شگفتی در این است که آیت الله همچنان عراقی نیست و گذرنامه اش ایرانی است ، اما بدین نکته وقوف کامل دارد که حتی در مقام یک مرجع دینی ، و با توجه به نفوذی که دارد باید به عراق به عنوان عراق بنگرد و مصالح آن را در همه مواضع در نظر بگیرد.
*پژوهشگر تاریخ تشیع
منبع : اندیشه پویا شماره 13