خط امام : نشست «تقدم معرفت شناختی اخلاق بر دین و دلالت های آن در نظریه عدالت شهید بهشتی» با سخنرانی دکتر علیرضا حسینی بهشتی و با حضور جمعی از اقتصاددانان، در موسسه دین و اقتصاد برگزار شد. در این نشست دکتر علیرضا بهشتی به تفاوت های اسلام اخلاق محور و اسلام شریعت محور و […]
خط امام : نشست «تقدم معرفت شناختی اخلاق بر دین و دلالت های آن در نظریه عدالت شهید بهشتی» با سخنرانی دکتر علیرضا حسینی بهشتی و با حضور جمعی از اقتصاددانان، در موسسه دین و اقتصاد برگزار شد. در این نشست دکتر علیرضا بهشتی به تفاوت های اسلام اخلاق محور و اسلام شریعت محور و دیدگاه شهید بهشتی به این دو مقوله پرداخت.
به گزارش پایگاه اطلاع رسانی خط امام : در ابتدای این نشست، دکتر فرشاد مومنی، با تاکید بر اهمیت بازخوانی اندیشه های شهید بهشتی، اظهار کرد: آشنایی با اندیشه های شهید بهشتی از جنبه های گوناگون دستاوردهای قابل اطمینانی دارد و من تاکنون هیچ مورد جدی که بخواهد مرا در این زمینه به تردید بیندازد ندیدم و هرچه بیشتر تامل می کنم افق های جدیدی را در اندیشه های ایشان می بینم.
استاد اقتصاد دانشگاه علامه طباطبایی ادامه داد: در آستانه سالگرد شهادت دکتر بهشتی و همراهان، فرصت بیشتری برای دامن زدن به بحث درباره وجوه بیشتر اندیشه ایشان است. همچنان ما با هر زاویه از اندیشه های شهید بهشتی آشنا می شویم و نظرات آن بزرگوار، همچنان در بین اسلام شناسان، مطرح است و میراث به یادگار مانده آن شهید، روش شناسی است.
در ادامه، دکتر علیرضا بهشتی، سخنرانی خود را با موضوع«تقدم اخلاق بر دین به لحاظ معرفت شناختی از دیدگاه شهید بهشتی» مطرح و بیان کرد:می خواهیم تقدم معرفت شناختی دین بر اخلاق و اثرات این نگاه را از دیدگاه شهید بهشتی ببینیم، زیرا مساله مهم زمان ماست. صورت مساله ساده و سوال این است که آیا به لحاظ معرفت شناختی دین بر اخلاق تقدم دارد یا برعکس اخلاق بر دین؟ این یک سوال قدیمی است و حداقل 500سال قبل از میلاد بحثی از سقراط به روایت افلاطون هست.
عضو هیات علمی دانشگاه تربیت مدرس سخنان خود را با اشاره به رساله ای از افلاطون ادامه داد و گفت: افلاطون رساله ای به نام اتیفرون دارد که درباره دین باوری است. می دانید که رسالات افلاطون در واقع به ادعای خودش، گفت وگوهای سقراطی یا هم پرسه های سقراطی است. ماجرا از این قرار است که جوانی در دادگاه می خواست، سقراط را به بی دینی متهم کند و این گفت وگو پیش از دادگاه و پیش از محاکمه، رخ می دهد و بین اتیفرون و سقراط پرسش و پاسخ هایی صورت می گیرد. پدر اتیفرون یکی از مباشرین او را به جرم کشتن برده ای حبس کرده تا او فوت کرده است.اتیفرون می خواهد از پدرش شکایت کند و می خواهد بداند این کار به لحاظ اخلاقی درست است یا خیر. او جزو پیشگویان یونان بوده است و مردم را ارشاد می کرده است.
او افزود: در این رساله سقراط از اتیفرون می پرسد:به عقیده تو دین داری و بی دینی چیست؟ خواه موضوع قتل در میان باشد خواه موضوع دیگر. سوالش این است که آیا دین همیشه احکام ثابتی دارد یا نه هر زمانی ممکن است حکم دین فرق می کند. اتیفرون می گوید بی گمان همیشه یکسان است. سوال اساسی این است پس بگو به عقیده تو دین داری و بی دینی چیست؟ اتیفرون در جواب سقراط می گوید کاری که من اکنون انجام می دهم دین است زیرا آمدم از پدر خودم شکایت کنم.
بهشتی با طرح یک سوال بیان کرد: سوال اساسی که اینجا مطرح می شود و برای ما نیز مطرح است این است که آیا خدایان به کار خیر و خوب فرمان می دهند و از کار منکر و زشت باز می دارند یا اینکه هر کاری که خدایان بگویند خیر است، خیر و هرچه بگویند زشت است، زشت؟ این صورت مساله ماست. یعنی پیش از آنکه به لحاظ معرفت شناختی دین مطرح شود؛ آیا خیر و شر و خوب و بد اخلاقی را حتی اگر دین در کار نبود می توانیم بفهمیم یا نه یا اینکه حتما باید به ما گفته شود که خوب و بد چیست. این بحث در قرون وسطی ادامه پیدا کرد و اوج آن در بحث های کانت است و در میان مسلمانان هم فرقه های کلامی را به وجود آورده است.
این استاد دانشگاه به معرفی کتاب فراز و فرود نفس، درس هایی از اخلاق به نوشته آیت الله منتظری، پرداخت و گفت: در مقدمه این کتاب به نوشت مجتبی لطفی نوشته شده است؛ «مرحوم منتظری بر این اعتقاد بود که قرآن کریم در خطاب به پیامبر اکرم(ص) نگفت انک اصولی عظیم، انک فقیهی عظیم بلکه می فرماید انک لعلی خلق عظیم و پیامبر نگفت من مبعوث شدم تا فقه و اصول به مردم بگویم بلکه گفت من برای مکارم اخلاق مبعوث شدم. آنچه می توان از این کتاب دریافتاین است که سوال از زمان افلاطون باقی است و در بین مسلمانان نیز هم مطرح بوده است.
فرزند شهید بهشتی با طرح سوال از چیستی فلسفه رسالت پیامبر(ص)، ادامه داد: آیا فلسفه رسالت پیامبر(ص) بیان یک سری قواعد شرعی بود یا اینکه اینها فرع است و اصل بر اینها تاثیرگذار است. اصل این است که انسانها بعد از خَلق نسبت به شناخت حسن و قبح اخلاقی توانایی دارند. کار پیامبران این است که به آنها در تبیین و گسترش و نهادینه کردن توانمندی شناخت اخلاقی کمک کنند. در این راه لازم است بحث احکام شرعی به میان آید، اما در یک تقسیم بندی که در میان معاصرین و از زمان فقه و کلام و حدیث مطرح بوده است، یک اسلام اخلاق محور و یک اسلام فقه محور وجود دارد. این به معنا نیست که ما بایستی به افراط و تفریط کشیده شویم یا اینکه معتقدان به اسلام اخلاق محور بر شرعیات پایبند نیستند، مثل بسیاری از اعتقادات افراطی که می گویند، فقط ارتباط با خدا کافی است و نماز در 5 نوبت لازم نیست.
او با پرسش از چیستی دین، اظهار کرد: تعاریف بسیاری برای دین وجود دارد، اما در تعریفی که من از دین پیدا کرده ام دین عبارت است از جهان بینی و نگاهی که شخص نسبت به جهان دارد. مجموعه ای از باورها که می کوشد پرسش های اساسی مثل چگونگی آغاز و پایان جهان و چگونه زیستن را تعریف کند. برای دین هم دو جزء تعریف شده است. یک آموزه ها و گزاره های اعتقادی است که به قلمروی هست و نیست ها برمی گردد و دیگری دستورهای عملی اخلاقی و ارزشی که براساس آن اصول اعتقادی شکل گرفته است و به قلمروی بایدها و نبایدها مربوط می شود که به گروه اول اصول و گروه دوم فروع دین می گوییم.
بهشتی افزود: حال باید دید اخلاق چیست؟ اخلاق مربوط به حوزه بایدها و نبایدهاست. اینکه چطور تصمیم می گیریم کارهایی را انجام دهیم یا ندهیم یا حالتی که در شخصی پدیدار می شود و می گوییم این حالت قبح است یا حَسَن.اینکه اعتقاد داشته باشیدارزش ها و شناخت اخلاقی بر دین متقدم باشد یا برعکس ما نمی دانیم چه چیزی خوب و بد است؛ مگر آنچه در دین آمده و از طریق وحی به ما رسیده است. از این طریق می فهمیم و خود قادر به شناخت خوب و بد نیستیم. تاثیر این در فقه و اسلام شناسی به معنای گسترده آن، در منظومه های فکری که اخلاق به لحاظ معرفت شناختی بر دین متقدم باشد، مشاهده می شود.سنجش درستی یا نادرستی گزاره های دینی براساس اصول اخلاقی همه کس فهم شکل می گیرد.یعنی فقیه وقتی می خواهد حکم فقهی دهد، اگر مشاهده کرد حکم فقهی با اصول اخلاقی یا فتاوی فقهای پیشین مغایرت دارد و بداند که این حکم با اخلاق مغایرت دارد، یکی از ابزارهایی که می تواند حکم فقهی را تغییر و مورد بازبینی قرار دهد همین ابزار تقدم اخلاق بر دین است.
او به توضیح دیدگاه دوم یعنی دیدگاه تقدم دین بر اخلاق پرداخت و گفت: در حالی که در نگاهی که اخلاق را متاخر از دین می داند، یعنی معتقد است نمی داند اخلاق چیست مگر آنچه دین به او می گوید؛ این ابزار موجود نیست.در اینجا نمونه ای را مطرح می کنم. آیت الله صانعی بحثی را راجع برابری دیه زن و مرد و دیه مسلمان و غیرمسلمان مطرح می کند. ایشان ابتدا روایات را بررسی می کند.بعد می گویند: «ایراد اصلی این دسته از روایات(روایاتی که می گوید دیه زن و مرد و مسلمان و نامسلمان با هم برابر نیست) مخالفت با کتاب و سنت است. آیات و روایاتی بر نفی ظلم و ستم از خداوند دلالت دارند، چنانچه آیات و روایات بسیاری بر برابری زن و مرد در هویت انسانی گواهی می دهند. کنار هم نهادن این دو دسته از آیات و روایات اقتضا دارد در پرداخت خون بهای زن و مرد تفاوتی نباشد.» اینجا اصل فقهی چون مغایر با عدالت خداوند تشخیص داده شده، مورد تشکیک قرار گرفته است.
بهشتی با اشاره به دیدگاه اشاعره و عدلیه از نگاه شهید بهشتی بیان کرد: در تاریخ علوم اسلامی دو گروه وجود دارند یک گروه اشاعره و گروه دیگر عدلیه که شامل معتزله و امامیه و فرق دیگر هستند. من این بحث را از کتاب«بایدها و نبایدها» اثر شهید بهشتی ادامه می دهم:«در قرون اولیه اسلام دسته ای از متفکرین که از دخالتهای تند و افراطی دسته دیگر درباره شناخت خوب و بد از دیدگاه اسلام به ستوه آمده بودند، گفتند از نظر ما درباره خوب و بد ذاتی وجود ندارد؛ حسن و قبح ذاتی صحت ندارد….گفتند خوب و بد یک آدرس بیشتر ندارد. آدرسش این است ببینید خدا چه چیزی را گفته بکن آن وقت همان می شود خوب؛ چه چیزی را گفته نکن همان می شود بد. صرفنظر از بکن-نکن خدا، خوب و بد شناسی برای بشر هرگز میسر نیست.»ایشان در صفحات بعد این بحث را مطرح می کنند که «اگر قرار شد همه چیز در شناخت خوب و بد به خدا و آنچه در کتاب خدا هست برگردد، اگر ایمان فردی به خدا از بین برود یا متزلزل شود نتیجه اش می شود اینکه انجام هر کاری برای او مجاز می شود. زیرا شما همه چیز را به شناخت خدا و ملاک و معیاری که از طرف خداوند داده شده منتهی کردید.»اکنون یکی از علل مهم دین گریزی و دین ستیزی چه درتمدن غرب و چه در تمدن ما همین مساله است.
او افزود: در پاسخ عدلیه این را مطرح کردند که بنابر نص صریح آیات قرآن خداوند نمی تواند و اساسا به یک شر و امر ناپسند دستور نمی دهد.آیه 90 سوره نحل «إن الله يأمر بالعدل والإحسان وإيتاء ذي القربى وينهى عن الفحشاء والمنكر. خدا به عدل و داد و احسان و نیکی فرمان می دهد و از منکر و ناشایست نهی می کند.» حاصل چیست؟ از متن کتاب شهید بهشتی می خوانم «گروهی می گویند درست است که حسن و قبح ذاتی است و در ذات اشیا معیارهایی وجود دارد که براساس همان معیارها می توان اعمال و افعال را به دو گروه پسند و ناپسند تقسیم کرد. عقل بشر به طور کلی توانایی هیچ درجه از شناخت حسن و قبحی ندارد. برای شناخت این حسن و قبح باید در انتظار بنشینید که فرمان وحی چه می گوید، وگرنه خود به شناخت این معیارها کمترین راهی ندارید. نتیجه عملی این نظر، نوعی اشعری مذهبی است که در شیعه هم دیده شده.در حالی که تعریف روشن این است؛ معنای معروف؛ همان خوبی های شناخته شده همه کس شناختِ نشان دار است و منکر هم بدی های شناخته شده همه کس شناختِ نشان دار.»
فرزند آیت الله بهشتی بیان کرد: سوالی که اینجا مطرح می شود این است که به چه میزان از حسن و قبح را می توان فهمید یا نفهمید؟ اگر آنها را می شناختیم چرا پیامبران آمدند؟ در جواب باید بگویم، اصول اخلاقی و ارزش های اخلاقی 2 وجه دارد. هر کدام یک اصل است اما 2وجه دارد. وجه نحیف و وجه فربه. وجه ضعیف آن چیزی است که همه انسان ها فارغ از تعلق به بستر مکان و زمان در فهم آن اشتراک نظر دارند و وجه فربه جایی است که اختلافات آغاز می شود. امانتداری را در نظر بگیرید شما کتابی را به من امانت می دهید اگر من امانت را پس ندهم آیا در هیچ زمان و مکان و زمینه فرهنگی و در هیچ مکتبی می توانید بگویید من کار خودم را خوب انجام دادم؟ آیا این در شما تردید به وجود نمی آورد که من کار بدی کردم و امانت را پس ندادم؟ حال این می خواهد در جامعه سوسیالیستی باشد یا جامعه بدوی. در زشت بودن این حرفی نیست و این وجه نحیف است. اختلاف نظرها از اینجا شروع می شود که چرا این کار زشت بود و از اینجاست که وارد وجه فربه اصول اخلاقی می شویم.
او با بیان اینکه هدف دین چیست، تصریح کرد: هدف دین و هدف رسالت پیامبران این است که الگوی زیستی مناسبی که به نظر می رسد ما را به سعادت برساند به ما ارایه کنند. این کاریست که پیامبران می کنند و اصل رسالت پیامبران همین ابلاغ است. اصلاحات اجتماعی بر آن اصل فرع است. پیامبران در برخی اصلاحات اجتماعی موفق می شوند یا نمی شوند، اما در رساندن پیام خدا به انسان ها همیشه موفق بودند. یعنی سعی می کنند زنگارهایی که زندگی روزمره بر فطرت ما کشیده است پس بزنند و به ما یادآوری کنند. عنوان مشترک همه پیامبران ذکر است و ذکر یعنی یادآوری. پس معلوم می شود ما از قبل چیزی می دانستیم و قرار است به ما یادآوری شود که برای چه به این دنیا آمدیم و این کار پیامبران است.
بهشتی با بیان اینکه اگر قرار باشد دین ملاک و معیار نداشته باشد؛ اشعری گری ظهور می کند گفت: همانطور که اشعری گری در شکل کلی آن یا در شکلی که امروزه در میان بخش قابل توجهی از ادبیات شیعی شاهد هستیم جاری و ساری شود، آنوقت دین از ملاک و معیار بودن خارج می شود. اگر قرار باشد دین تعریف کند که ارزش ها و اصول اخلاقی چه هست؛ نتیجه این می شود که ما برای شناخت آن باید به اسلام شناس مراجعه کنیم. اسلام شناس که معصوم نیست و نه عصمت از گناه و نه عصمت از خطا دارد. عصمت از گناه هم داشته باشد، عصمت از خطا ندارد. یعنی عصمت از اینکه تشخیصش درست است یا نیست. اینکه امروزه می گویند چرا جوانان دین گریز شده اند یک امر بسیار بدیهی و طبیعی است، زیرا یک روز به من می گویند شما بروید برای دریافت یارانه ثبت نام کنید و این پول امام زمان است و خمس به آن تعلق نمی گیرد. اندکی بعد وقتی وضعیت مالی بدی برای کشور به وجود می آید، می گویند ثبت نام نکنید و حرام است. این سوال مطرح می شود که چه شد در عرض 2 سال حلال خدا، حرام شد؟ اگر دین مبتنی بر اصول اخلاقی باشد و ما اصول اخلاقی را در حد شهود اخلاقی همه کس فهم، بدانیم این تزلزل ها در دین دیده نمی شود.
او در پایان با اشاره به بحث فقه در کتاب بهداشت و تنظیم خانواده دکتر بهشتی اظهار کرد: ایشان معتقد است اختلاف فتوا تا ابد و تا وقتی انسان می اندیشد وجود دارد. شهید بهشتی معتقد است برای اداره یک جامعه اسلامی باید به عقل جمعی رجوع کرد. عقل جمعی راه حلی است که در کشورهای پیشرفته نهادینه شده و هیچ دلیل ندارد که ما به عنوان دستاورد بشری از آن بهره نبریم. عقل جمعی مجموعه ای است از نهادهایی که تولید دانش می کنند و در کشور ما می تواند حوزه و دانشگاه باشد. اینها در واسطه هایی که در دستگاه های تعلیم و تربیت قرار دارند مثل سمینارها و ژورنال ها مورد بحث قرار می گیرد و بخش های نظارتی برای فقدان عصمت از خطا وجود دارد. برای بخش فقدان عصمت از گناه هم باید فکری کرد و جبران آن توسط احزاب و مجالس منتخب مردم اعم از قانونگذاری و شوراها و رسانه هاست. من بارها گفتم تجلی امروزین امر به معروف و نهی از منکر همین دستگاه های نظارتی است که اصل اساسی جوامع بشری است و خداوند بر آن تاکید فراوان کرده است.
بهشتی در پایان به نتیجه گیری از بحث خود پرداخت و گفت: دو نگاه نسبت به دین وجود دارد.یک نگاه که اخلاق را متقدم به دین می داند و با دین اخلاقم حور سر و کار دارد و یک نگاه که دین را متقدم به اخلاق می داند و با دین شریعت محور سر و کار دارد. دین شریعت محور، دین را به دامان افرادی که اسلام شناس هستند، اما اسلام شناسانی که مصون از خطا و گناه نیستند؛ می اندازد و فراتر از این نمی رود. اسلام این چنینی نمی تواند الگوی زیست باشد و در مقابل اسلامی که اخلاق محور است شناخت خوب و بد همه کس شناخت را مقدم بر دین می داند و در نتیجه حتی در نظر کارشناسانِ اسلام شناس فقیهِ صاحب نظر هم به عنوان ملاک و معیار تشخیص درستی یا نادرستی حکم دینی استفاده می شود. از آن جمله بحث های عدالت است که مرحوم بهشتی در بحث های خود چه در حوزه اقتصادی و سیاسی به آن پرداخته اند. اصل مهم این است که ببینیم چه نوع حکومت و حکمرانی را با اصول اخلاقی و مطابق با اسلام می شناسیم.
منبع : دین و اقتصاد