شبكه هاي اجتماعي پيام آور تغييرند نه تهديد
شبكه هاي اجتماعي پيام آور تغييرند نه تهديد

نويسنده: زهرا نوروزي آدم ها خودشان شبكه هاي اجتماعي را مي گردانند زيرا پيام هاي توليدي اين شبكه ها انبوه نيستند. پيام هايي كه متكي به افراد و گروه هاي كوچك هستند و هر روز نيز تغيير مي كنند. اگر ما اين ويژگي هاي شبكه هاي مجازي را درست درك كنيم، با آنها به گونه […]

نويسنده: زهرا نوروزي

آدم ها خودشان شبكه هاي اجتماعي را مي گردانند زيرا پيام هاي توليدي اين شبكه ها انبوه نيستند. پيام هايي كه متكي به افراد و گروه هاي كوچك هستند و هر روز نيز تغيير مي كنند. اگر ما اين ويژگي هاي شبكه هاي مجازي را درست درك كنيم، با آنها به گونه صحيح و مفيد تعامل مي كنيم

شبكه هاي اجتماعي كه فيس بوك، توييتر و اينستاگرام قهرمانان آنها هستند، حالاهمه جا حضور دارند. تهران و شهرستان هم ندارد: نسل جديد و بخشي از نسل قديم به كلي دلبسته و كاربر فعال آن هستند: پديده نوظهور ارتباطي اي كه عده يي ستايش اش و برخي ديگر هم تمام قد در مقابل آن قد علم مي كنند. اما سوالي كه در اين بين جايش بسيار خالي است اين است كه به راستي نقش و تاثير شبكه هاي اجتماعي در زندگي فردي و گروهي ما چيست؟ آيا شبكه هاي اجتماعي آنقدر نيرومند هستند كه جامعه يي را به تحولات بزرگ و مشهود سوق دهند؟ آيا اساسا شبكه هاي اجتماعي در ايران و كاركردهاي آن به طور كامل شناخته شده است؟ آيا بايد از آنها ترسيد يا بايد باورشان كرد و خود را براي رويارويي با شرايط جديد آماده كرد؟ اين پرسش ها محور بحث ما با دكتر هادي خانيكي، استاد علوم ارتباطات دانشگاه علامه طباطبايي است. خانيكي معتقد است: «جايگاه شبكه اجتماعي در كشور ما هنوز تعريف مشخصي ندارد. ما هنوز اطمينان نداريم شبكه هاي اجتماعي بايد وجود داشته باشند يا بايد از سپهر ارتباطي حذف شوند. به همين دليل است كه در تصميم گيري هاي سياسي، اجتماعي و فرهنگي نظر واحدي نسبت به شبكه هاي اجتماعي وجود ندارد.» دكتر خانيكي بر اين باور است كه زمينه و بستر هر جامعه است كه مي تواند جايگاه شبكه هاي اجتماعي را در درون خودش تعريف كند. هويت و كاركرد شبكه هاي اجتماعي در ايران محور گفت وگويي است كه در ظهر يك روز تابستاني در دفتر دكتر خانيكي در دانشگاه علامه طباطبايي با وي انجام شد و متن كامل آن در ادامه مي آيد.

جناب آقاي دكتر خانيكي! جايگاه شبكه اجتماعي در سپهر ارتباطي جامعه ما چگونه تعريف شده است؟ علت طرح اين پرسش اين است كه جايگاه شبكه هاي اجتماعي در ايران معمولايا با بزرگ نمايي يا با كوچك نمايي همراه است و از همين رو هم به باور برخي منتقدان ما هنوز ديد روشني نسبت به شبكه هاي اجتماعي نداريم و بسياري از مشكلات مان هم از همين نقطه شروع مي شود.

جايگاه شبكه هاي اجتماعي در كشور ما هنوز تعريف مشخصي ندارد. ما هنوز اطمينان نداريم شبكه هاي اجتماعي بايد وجود داشته باشند يا بايد از سپهر ارتباطي حذف شوند. به همين دليل هم است كه در تصميم گيرهاي سياسي، اجتماعي و فرهنگي، نظر واحدي نسبت به شبكه هاي اجتماعي وجود ندارد و هم دولتمردان و هم صاحبنظران هر كدام از زاويه يي به اين پديده نوظهور نگاه مي كنند. براي روشن شدن دلايل اين آشفتگي و سوءتفاهم نسبت به شبكه هاي اجتماعي، بايد به چگونگي پيدايش و چيستي شبكه هاي اجتماعي نگاه كرد. تولد شبكه هاي اجتماعي پديده يي است كه محصول تحولات حوزه فناوري و اطلاعات است و اين تحول ارتباطي حالابه سطح جامعه آمده است و جامعه را به سوي تغييرات پردامنه يي سوق داده است. گسترش ارتباطات به طور عام و ارتقاي جايگاه رسانه هاي ارتباط جمعي و ارتقاي آگاهي به طور خاص بخشي از اين تحولات پردامنه است. اگر از اين زاويه به تولد شبكه هاي اجتماعي نگاه كنيم و آنها را تحول تكنولوژي ارتباطي در نظر بگيريم، فرصت و تهديدهاي اين پديده نوين ارتباطي بهتر شناخته مي شود.

به هر حال شبكه هاي اجتماعي حالاآنقدر گسترش يافته اند كه از آنها و كاركردهايشان به رسانه هاي اجتماعي ياد مي شود. رسانه هايي كه طرفداران آنها معتقدند در شرايط كنوني از رسانه هاي جمعي هم موثرترند چون از سانسور و سياست رسانه هاي جمعي به دور هستند. تاثير رسانه هاي اجتماعي بر رسانه هاي جمعي چيست؟

امروز در عرصه علمي دانش علوم ارتباطات سخن از جامعه شبكه يي به ميان مي آيد. افرادي مثل كاستلز معتقدند جامعه تحت تاثير شبكه هاي اجتماعي و رسانه هايي كه به آن اشاره كرديد به سوي شبكه يي شدن پيش مي رود. ارتباطات عمودي كه مبين قدرت سياسي، اجتماعي و اقتصادي بوده جاي خود را به ارتباطات افقي داده است. زماني كه جامعه در معرض چنين تغييري قرار مي گيرد، تحول رسانه هاي جمعي سريع تر به وقوع مي پيوندد. رسانه هايي كه از بالاو به صورت انبوه پيام هاي خود را به جامعه مي فرستادند، حالاخرد تر و كوچك تر شده اند. به عبارت ديگر حالانقش جريان هاي رسانه يي خردتر و كوچك تر در فضاي ارتباطي بسيار پررنگ تر از گذشته است. در اين ميان سرعت اين تحول رسانه يي با شرايط اجتماعي يك جامعه و خاستگاه آن نسبت مستقيم دارد. هر چه محدوديت اطلاع رساني در فضاي واقعي جامعه بيشتر باشد، پناه بردن مردم به شبكه هاي اجتماعي مجازي هم بيشتر مي شود. مردمي كه اندك اندك از پيام هاي رسانه هاي بزرگ تر كه سانسور و حذف شده است دور شده و پيام رسانه هاي خرد تر را بيشتر و بهتر باور مي كنند.

كدام ويژگي شبكه هاي اجتماعي است كه مردم را در جوامعي كه به آن اشاره كرديد به سوي خود جذب مي كند؟

ارتباطات شبكه هاي اجتماعي، ارتباطاتي خودگزين هستند. در اين سبك ارتباطي نقش افراد در توليد، توزيع و دريافت پيام ها بيشتر است. پيام ها به صورت دو طرفه و تعاملي بين مجموعه افراد به چرخش درمي آيد. در ارتباطات خودگزين ما با توده انبوهي از پيام ها مواجه نيستيم بلكه با پيام هاي خردي كه از گروه هاي گوناگون توليد مي شوند، مواجه هستيم. اين شرايط، آدم ها را در توليد وگرداندن پيام ها مشاركت مي دهد و اين تفاوت عمده، جذابيت عمده يي براي شبكه هاي اجتماعي به وجود مي آورد: جذابيتي كه كاركردهاي گوناگوني نيز براي شبكه هاي اجتماعي مي آفريند. شبكه هاي اجتماعي با ويژگي هايي كه برشمرده شد بر مناسبات دنياي واقعي تاثير مي گذارند. پديده هايي تازه يي مانند شهروند خبرنگار يعني كسي كه با گوشي موبايل خود، جريان اطلاع رساني را به دست مي گيرد، مشتي از اين خروار است. رواج پيامك ها يا استفاده از فيس بوك بخش ديگري از اين تحولات مجازي به شمار مي آيند. تحولاتي كه قطعا بر فرهنگ، سياست، اقتصاد و كليه شوون مناسبات اجتماعي تاثير مي گذارند.

جناب دكتر! ميزان اين تاثير گذاري تا به چه اندازه مبتني بر واقعيت است. اخيرا بسياري از افراد و تحليلگران منطقه به نقش شبكه هاي اجتماعي در تحولات سياسي و اجتماعي تاكيد كرده اند. برخي تحولات منطقه خاورميانه را متاثر از فعاليت ها و وجود اين شبكه هاي اجتماعي دانستند و برخي نيز با اين نظر مخالفت جدي داشته اند. آيا نسبت دادن اين تحولات گسترده به شبكه هاي اجتماعي واقع بينانه است ؟ اساسا نقش و جايگاه شبكه هاي اجتماعي به باور شما چقدر جدي است؟

پرسش شما را با ذكر يك نكته پاسخ مي دهم. اگر تحولات شبكه هاي اجتماعي مابه ازاي بيروني نداشته باشد، جامعه را به سمت دوگانگي و دوقطبي شدن مي كشاند. مصداق اين وضعيت آدم هايي هستند كه در شبكه مجازي زندگي و افرادي كه در دنياي واقعي سير مي كنند. در كشورهاي عربي كه ذكر كرديد، مبادله فضاي مجازي و واقعي در برخي كشورها رخ مي داد و در برخي كشورها اين تعامل دوسويه وجود نداشت. در مصر و تونس ارتباط فضاي مجازي و فضاي واقعي وجود داشت اما در سوريه، يمن و ليبي اين ارتباط شكل نگرفت. مردم مصر از فيس بوك به ميدان التحرير رفته و از ميدان التحرير به مصر مراجعه مي كردند بنابراين اين گونه نبود كه همه مبارزات و شعارها در

فيس بوك جريان داشته باشد و متن اجتماع از تحولات واقعي بي بهره باشد. جامعه شبكه يي حالابا مساله يي به نام واقعيت مجازي با فرهنگ مجازي روبه رو است. فرهنگي كه برآمده از تحولات تكنولوژي ارتباطات است و به عصر مخاطبان انبوه پايان مي بخشد. اين فرهنگ سبب شكل گيري شبكه هاي تعاملي بين افراد مي شود. اگر اين تعاملات فقط درون فضاي مجازي بگردد، ارتباطات بين فضاهاي متكثر را فقط درون خودش شكل داده است اما اگر در جامعه يي نهاد هاي قوي مدني به موازات شبكه هاي مجازي قوي وجود داشته باشند، اين شبكه ها مي توانند با شبكه هاي ارتباطي واقعي جامعه ديالوگ برقرار و هزاران تحول مثبت خلق كنند. در سايه اين گفت وگوي دو سويه است كه فرصت هاي تحول زا خلق مي شود. اگر جامعه مدني قوي وجود نداشته باشد نه تنها وجود فضاي مجازي موجب تحولات مثبت نمي شود بلكه حتي مي تواند نوعي تهديد براي جامعه محسوب شود: تهديدي كه جامعه را به سوي دوقطبي شدن و دوگانه شدن مي كشاند.

مي توانيد مثالي را براي اين نوع تهديدهايي كه از سوي فضاي مجازي به سمت جامعه جاري مي شود، نام ببريد؟

بله، مي توانم براي تشريح اين وضعيت دوگانه مثال اجتماعي ذكر كنم. زوج جواني را مي شناختم كه به تازگي ازدواج كرده بودند. مرد جوان بر اثر حادثه غيرمترقبه يي فوت مي كند. دوستان اين زوج براي من نقل مي كردند كه فضاي مجازي و صفحه فيس بوك اين زوج سرشار از تالم و تاثر بود اما در مجلس ختم واقعي اين فرد هيچ يك از دوستان وي شركت نكرده بودند! اين ماجرا مصداق واقعي اين دوري فضاي واقعي و مجازي از يكديگر است. فضاي مجازي چيز ديگري مي گويد اما در جامعه واقعي اتفاق ديگري رخ مي دهد. اين دور شدن دو فضا از يكديگر آدم ها را به جاي نزديك شدن از يكديگر دور مي كند و در نتيجه هيچ تحول ارتباطي مثبتي از دامن اين تحول ارتباطي به وجود نمي آيد.

علاوه بر آنچه شما برشمرديد برخي معتقدند اين دوگانگي و نبود تصور روشن واقعي از فضاي مجازي بهانه سوءاستفاده برخي دولت ها را نيز فراهم مي كند. در جوامعي كه نهادهاي مدني قوي چنان كه شما به آن اشاره كرديد وجود ندارد، همه دعواها و تعاملات در فضاي مجازي است. در اين شرايط دولت هايي كه به اين تعاملات خوشبين نيستند يا از جانب فضاي مجازي احساس خطر نمي كنند يا سعي مي كنند با خلق نمونه هاي مشابه از تاثير گذاري و برجسته شدن نقش شبكه هاي اجتماعي بكاهند. نظر شما در اين باره چيست؟

تحولات فناوري ارتباطات مانند هر تحول ديگر، هم فرصت مي زايند هم تهديدهاي بزرگ خلق مي كنند. اين تحولات مي توانند ساختارهاي سياسي، اجتماعي و فرهنگي كهنه را در هم شكنند. امروز مسائل فرهنگ، سياست، اقتصاد و اجتماع مي توانند به يمن اين شبكه ها رسانه يي شوند. اما آيا همه اين رسانه يي شدن ها بد و تهديد است؟ مسلما چنين نيست. رسانه يي شدن مسائل كه در سايه شبكه اجتماعي رخ مي دهد، فرصت بازبيني مسائل مختلف را به وجود مي آورد. مشاهده پذير شدن مسائل سبب پذيرفته شدن واقعيت هاي اجتماعي مي شود. حال اگر شبكه هاي اجتماعي نتوانند انطباق صحيح مسائل واقعي را با انتخاب هاي فعالانه به ثمر برسانند و نتايج اين انتخاب هاي هوشمندانه را در سطح اجتماع منتشر كنند، يعني اگر شكافي عميق ميان آنچه در شبكه هاي اجتماعي مطرح و از آن دفاع مي شود با فضاي واقعي جامعه وجود داشته باشد، اين شبكه ها تبديل به يك تهديد مي شوند. در اين وضعيت ساختارهاي كهنه و بروكراتيك كهنه در مقابل اين شبكه ها مقاومت مي كنند و از شبكه هاي اجتماعي تهديد و خطر مي سازند. اين شرايط بغرنج هم هست از اعتماد ما نسبت به تحولات فناوري مي كاهد. با ديدن اين شرايط افراد و مسوولان جامعه، تحولاتي را كه مي تواند نقش مثبتي در ساختارهاي اجتماعي و اقتصادي ما به وجود مي آورد پس مي زنند. در اين وضعيت بغرنج عده يي هم سوءاستفاده كرده و شب و روز از مذمت شبكه هاي اجتماعي و خطرات آنها حرف مي زنند و دنياي گسترده اينترنت را به كاركردهاي منفي فيس بوك محدود مي كنند. فيس بوكي كه در اين لحظه و به زعم آنها معنايي جز تمرد و تخطي از ارزش ها و هنجارها و مناسبات پذيرفته شده ندارد. نكته يي كه اما شايان توجه است اين است كه ما بايد نقش شبكه هاي اجتماعي را به درستي فهم كنيم. مساله اصلي ما همان سوال نخست شما است.

بنابراين برمي گرديم به سوال نخست! به واقع وظيفه و كاركرد شبكه هاي اجتماعي در كشوري مثل ايران چيست؟

بايد باور كنيم نقش شبكه هاي اجتماعي فراهم آوردن تغييرات است نه ساختن تهديدات. ويژگي تغيير هم اين است كه روابط جديدي در مناسبات اجتماعي، سياسي و اقتصادي شكل مي دهند و روابط گذشته را به چالش مي كشند. اين شبكه هاي اجتماعي نوظهور در درون سرشار از كثرت و تنوع هستند. تناقض و تكثر بخش ديگري از ويژگي هاي شبكه هاي اجتماعي است. زيستن در دنياي مجازي به معناي پذيرفتن تناقض ها و پارادوكس هاست. بايد بدانيم هر پديده يي در شبكه مجازي كم دوام و كم عمق است. شبكه اجتماعي تحول فناورانه يي است كه مي تواند پيام هاي خرد و كم محتوا را توليد كند. اين پديده پيام هاي خود را خود گردان مديريت مي كند و پيام هاي جديد را با گزينشي كه از درون خودش وجود دارد، دريافت مي كند. با وجود اين ويژگي ها نقش افراد در شبكه هاي اجتماعي، بيشتر است. آدم ها خودشان شبكه هاي اجتماعي را مي گردانند زيرا پيام هاي توليدي اين شبكه ها انبوه نيستند. پيام هايي كه متكي به افراد و گروه هاي كوچك هستند و هر روز نيز تغيير مي كنند. اگر ما اين ويژگي هاي شبكه هاي مجازي را درست درك كنيم، با آنها به گونه صحيح و مفيد تعامل مي كنيم. در واقع به باور من ما با شناخت صحيح شبكه هاي اجتماعي از فرصت هاي آن بهره مي گيريم و مي توانيم از ضريب تهديدهاي شبكه هاي اجتماعي كم كنيم