|گفت وگو با سید هادی خامنه ای | شیخ مصطفی رهنما مبارزی با چارچوب ها و شیوه های خاص خود|
|گفت وگو با سید هادی خامنه ای | شیخ مصطفی رهنما مبارزی با چارچوب ها و شیوه های خاص خود|

خط امام : مرحوم حجه الاسلام و المسلمین حاج شیخ مصطفی رهنما از زمره مردان مرد و ناموران تاریخ معاصر است که سراسر زندگی اش با فعالیت فرهنگی و مبارزه سیاسی مبتنی بر دین پیوند عمیقی داشت. بیست بار دستگیری و حضور در زندان ها و تبعید گاه های مختلف و انتشار نشریات مختلف سیاسی […]

خط امام : مرحوم حجه الاسلام و المسلمین حاج شیخ مصطفی رهنما از زمره مردان مرد و ناموران تاریخ معاصر است که سراسر زندگی اش با فعالیت فرهنگی و مبارزه سیاسی مبتنی بر دین پیوند عمیقی داشت. بیست بار دستگیری و حضور در زندان ها و تبعید گاه های مختلف و انتشار نشریات مختلف سیاسی که بارها به محاق توقیف رفت گوشه ای از هشت دهه فعالیت اوست. هفتم مهرماه مصادف است با سالروز ارتحال این عالم ربانی و مجاهد خستگی ناپذیر.
به همین مناسبت پایگاه اطلاع رسانی خط امام با حجه الاسلام والمسلمین سید هادی خامنه ای که سابقه دوستی طولانی مدت با آن مرحوم دارد گفتگو ترتیب داد که شرح آن از نظرتان می گذرد.
اولین زمینه های آشنایی حضرتعالی با مرحوم حاج شیخ مصطفی رهنما چگونه و از چه زمانی آغاز شد؟
سابقه اولین دیدار و آشنایی من با مرحوم آقای رهنما به اواسط دهه چهل باز می گردد که گاهی از مشهد به تهران می آمدم و برای دیدن برخی دوستان سری هم به کتابفروشی مرحوم حاج.میرزا حسن مصطفوی در خیابان ناصر خسرو می زدم . این محل پاتوق بسیاری از نیروهای سیاسی و فرهنگی و مبارز آن سالها به شمار می آمد که یکی از آنها مرحوم شیخ مصطفی رهنما بود.
البته پیش از آن اخباری از فعالیت های ایشان به گوش ما رسیده بود ، اما اولین دیدارها در همین جا صورت گرفت و رفته رفته به یک صمیمیت تبدیل شد که تا زمان درگذشت ایشان ادامه داشت.
مرحوم رهنما از همان ابتدا برخوردی بسیار گرم و دوستانه داشت . اصلا با هرکس که موجه می شد به گونه ای رفتار می کرد که گویی مدتهاست با آن فرد آشناست. لذا اولین ویژگی ایشان از همان زمان که خیلی زود به چشم می آمد سادگی و بی آلایشی اش بود که موجب می شد هرکس خیلی زود بتواند با او ارتباط برقرار کند. مثلا وقتی وارد کتابفروشی مرحوم مصطفوی می شد با حاضران که حتی ممکن بود برای اولین بار آنها را ببیند، خیلی صمیمی برخورد می کرد و بلافاصله تلاش می کرد با آن فرد به گفتگو و مبادله اطلاعات در موضوعات سیاسی ، فکری و فرهنگی مورد نظر بپردازد.

شیخ مصطفی رهنما به نظر می رسد بین نگاه و روش مرحوم رهنما و سایر مبارزین با وجود شباهت های زیاد ، تفاوت هایی هم بوده است آیا موافق این موضوع هستید؟
در اینکه شیخ مصطفی رهنما مردی مجاهد و دارای سوابق مبارزاتی طولانی مدت بود تردیدی نیست . شاهد آن هم نزدیک به بیست بار دستگیری و زندان و تبعید است که در نوع خود شاید یک رکورد به شمار بیاید. تحصیل در حوزه نجف و اشراف خوب به مباحث فقهی و تاریخی و تفسیری هم کاملا بارز بود. نسبت به اندیشه و سیره امام هم ارادت و باور عمیق داشت. اما نکته حائز اهمیت این است که شیخ مصطفی رهنما در مبارزه چارچوب ها و شیوه های خاص خود را داشت که در طول سالهای متمادی به آن وفادار بود. مثلا از همان ابتدا به کار فرهنگی و مباحثه قلمی با دیگران و یا فعالیت مطبوعاتی باور جدی داشت . اگر نشریات او توقیف می شد به نام دیگران مجوز می گرفت و اگر آنها هم توقیف می شد در روزنامه ها و نشریات دیگر به نوشتن مقاله و یادداشت می پرداخت و اگر این امکان را هم از او می گرفتند جزواتی را تهیه می کرد و راسا به توزیع آنها می پرداخت . یادم هست گاهی به دوستان کتاب هایی را که فکر می کرد مطالعه آنها ضروریست می داد تا بخوانند . حتی ممکن بود از آن فرد بپرسد که آیا کتاب را خواندی ؟ نظرت چیست؟ و با توجه به حافظه بسیار خوبی هم که داشت موضوع را دنبال می کرد . یا در روزگاری که روحانیون غالبا به دلیل شرایط فرهنگی آنروز با سینما مخالف بودند، شیخ مصطفی رهنما در صورت ضرورت به سینما می رفت تا برخی فیلمها را ببیند و بتواند در نقد آنها یادداشت بنویسد. مثلا در ماجرای فیلم محلل، ایشان نقد مفصلی نوشت که در زمان خود انعکاس زیادی داشت. البته مرحوم مطهری هم همین کار را کرد با این تفاوت که آقای رهنما خودش رفت و فیلم را دید . جالب این است که در سینما ها پیش از شروع فیلم سرود شاهنشاهی پخش می کردند و همه تماشاچی ها باید به احترام می ایستادند اما ایشان از جای خود بر نمی خواست و همین مساله در اسناد ساواک هم منعکس شده که مشکلاتی برای ایشان پیش آورد. شیخ مصطفی رهنما و مرحوم طالقانی
نکته دیگر این که در مبارزات سیاسی اهل مرزبندی های خشک و غیر قابل انعطاف نبود. یعنی اگر با فداییان اسلام همکاری می کرد و مرحوم سید عبدالحسین واحدی دایی او بود اما وقتی اختلافاتی میان آنها و آیت الله کاشانی ایجاد شد شیخ مصطفی از مرحوم کاشانی فاصله نگرفته بود و همزمان مخالف برخورد تند با دکتر مصدق هم بود و حتی رابطه خود را در دوران پس از کودتا که مرحوم مصدق در تبعید و حصر قرار داشت با او ادامه داد که نمونه آن گرفتن یادداشتی از دکتر مصدق برای کتاب سرگذشت فلسطین نوشته اکرم زعیتر و ترجمه آقای هاشمی رفسنجانی است. همچنین شیخ مصطفی رهنما در تمام سالهای قبل و بعد از انقلاب رابطه خود را با مبارزین و نیروهای سیاسی قدیمی ادامه داد . برای بسیاری از نیروهای ملی و نویسندگان و روشنفکران بیرون از نظام احترام قائل بود و آنها هم برای او احترام قائل بودند.
البته با انجمن حجتیه مزبندی جدی داشت و به شدت با آن مخالفت می کرد و معتقد بود این جریان برای انحراف مبارزات و هدر دادن نیروها به نفع رژیم شاه است ودر این زمینه تحلیل ها و دیدگاهای دقیقی هم داشت و شاید تندترین موضع را علیه همین جریان می گرفت.
حساسیت زیادی هم به مسائل جهان اسلام داشت
بله ، تا آنجا که می دانم ایشان از نوجوانی که به حوزه نجف رفته بود با برخی جریان ها و اندیشه های مبارزاتی در جهان اسلام آشنا و مرتبط شده بود و این رابطه را تا آخر هم ادامه داد. مثلا از اولین کسانی بود که از مبارزات استقلال طلبانه مردم الجزایر حمایت کردند . و با نیروهای مسلمان در سایر کشورها مثل مصر و اردن و پاکستان و … هم مرتبط بود واطلاعات زیادی هم از تاریخ کشورهای منطقه و جریان های سیاسی و فرهنگی این کشورها داشت. نسبت به موضوع وحدت و تقریب مذاهب توجه جدی داشت واز رفتارها ی تفرقه افکنانه میان صفوف مسلمین با هر ادعایی که مطرح می شد به شدت مخالفت می کرد. در سالهایی که ما روزنامه جهان اسلام را منتشر می کردیم و صفحه ای هم به همین نام داشتیم همیشه نکاتی را متذکر می شد و گاهی هم یادداشت هایی را می نوشت.

یکی از محورهای فعالیت شیخ مصطفی رهنما دفاع از حقوق مردم فلسطین بود و شاید بتوان گفت که در این زمینه یک الگو به شمار می آمد . آیا در این زمینه هم نکته ای را به خاطر می آورید؟
مساله فلسطین از مهمترین دغدغه های ایشان بود که به جرات می توانم بگویم کسی در این زمینه قابل قیاس با ایشان نیست. هم به لحاظ سابقه هم به لحاظ اشراف اطلاعاتی و هم به لحاظ حجم فعالیت. جالب این بود که نام فرزندانش را هم از نام چهره های مبارز آنروز فلسطین و مخالف اسرائیل انتخاب کرده بود.
به نظر من ویژگی مهم آن مرحوم در این زمینه این بود که چه پیش از انقلاب و چه پس از آن، موضوع فلسطین را مساله اول جهان اسلام می دانست و نگاهش به آن نگاهی از سر تفنن و یا باری به هرجهت نبود . موضوع فلسطین و خطر صهیونیست ها را فرا ملی و فرا مذهبی می دانست که هرگونه غفلت در آن تبعات سنگینی برای همه کشورهای منطقه دارد. نکته مهم هم این بود که از این عرصه هیچگاه برای تبلیغ خود ویا آباد ساختن دنیای خود استفاده نکرد و نه تنها امتیازی نگرفت که هزینه های مادی زیادی هم پرداخت.
در صورت امکان خاطراتی از سلوک فردی و اجتماعی ایشان را بیان فرمایید؟

شیخ مصطفی رهنما آنچه تا اینجا اشاره شد متکی به خاطرات بود . در عین حال پیش از ادامه سخن باید بگویم که به نظر من شیخ مصطفی رهنما مصداق بارز «ان تقوموا لله مثنی و فرادی » بود و به آنچه که تکلیف می پنداشت چه همراه جمع و یا به تنهایی صادقانه عمل می کرد. یادم هست در همین سالهای آخر که چند عمل جراحی بر روی ایشان انجام شد و به لحاظ جسمی تحلیل رفته بود، چندبار به عیادتشان رفتم ، در همان حال می دیدم تمام برنامه های قبلی خود را که عمدتا متمرکز در مساله فلسطین بود همچنان دنبال می کند. یعنی در مطالعه و نوشتن و پیگیری اخبار و برنامه ها هیچ تغییری نمیداد.
باز یادم هست در سالهایی که ما به کار مطبوعاتی اشتغال داشتیم، ایشان دائما تماس می گرفت و نکاتی که به نظرشان چه در موضوعات داخلی و چه در موضوعات بین المللی می رسید را تذکر می دادند و گاهی تشویق و یا تشکر هم می کرد و من مطمئن بودم که همین کار را با سایر رسانه ها هم انجام می دهد و شاید به ما که احساس نزدیکی بیشتری می کرد بیشتر تماس می گرفت . حتی گاهی با پای پیاده و در گرمای تابستان و یا سرمای زمستان مسیر طولانی را طی می کرد و می آمد تا هم سری به ما بزند و محبتی کرده باشد و هم نکته ای را یاد آور شود. یادم هست یک روز به دفتر ما آمد، دیدم یک نان سنگک هم به دست دارد پرسیدم نان برای چیست، گفت گرفتم تا ناهار را با هم بخوریم. گفتم خب می گوییم از بیرون ناهار بیاورند. اصرار کرد که نه نیازی نیست ، ما هم حریف نشدیم و نهایتا گفت اگر همین جا چیزی هست بیاورید تا بخوریم . گفتم اینجا تنها یک شیشه ترشی داریم گفت خب همان کافی است و خلاصه نان و ترشی ناهار آن روز ایشان شد . و این رفتار به قدری صادقانه و صمیمی بود که هیچکس ذره ای شائبه به آن راه نمی داد.
یکی دیگر از چیزهایی که همواره درباره ایشان مطرح است ساده زیستی و مناعت طبع اوست . شاید اگر خودش اراده می کرد به شیوه های مختلف می توانست زندگی عافیت طلبانه ای در رفاه داشته باشد اما نه تنها به سمت آن نرفت که به ذهنش هم خطور نمی کرد. سالها زندگی در اطراف تهران و یا در جنوب تهران را بر هرگونه امتیاز خواهی ترجیح داد. من خاطرات مختلفی از ساده زیستی و بی اعتنایی او به مادیات دارم که شاید برای خیلی ها باور پذیر نباشد و نمی خواهم آنها را در اینجا نقل کنم. گاهی شاید صبح که از منزل خارج می شد تا شب که به منزل باز می گشت چیزی نمی خورد . گاهی مسافت های طولانی را پیاده می رفت . این در حالی بود که از هزینه های جاری زندگی برای مبارزه و فعالیتهای فرهنگی خرج می کرد. حتی یکبار خانه اش را فروخت و خرج همین امور کرد. به شدت اهل قناعت و بی توجهی به دنیا بود. اگر خانواده او را مجبور نمی کردند شاید از حداقل امکانات هم فاصله می گرفت. این در حالی بود که با وجود تنگناهای مالی به هیچ وجه از هزینه های ثابت خود مثل هزینه خرید مطبوعات و کتاب کم نمی کرد و با دقت تمام تلاش می کرد بریده جراید و اسناد مهم و ضروری را نگهداری کند.
امیدوارم خداوند روح او را قرین رحمت بدارد و مقامش را متعالی سازد