از آن رونق و شکوه تا این سکون و خشکسالی
از آن رونق و شکوه تا این سکون و خشکسالی

هنوز هم یک روستاست. این موجزترین و روشن‌ترین تعریف و تصویر از شهر «نراق» است. جغرافیایی که روستایی باشد اما اسم شهر را یدک بکشد، یعنی دو خط موازی که هرگز به هم نمی‌رسند. روستایی که البته روستا بودنش آب رفته و خشکسالی و کمبود آب کشاورزی‌اش را هم تهدید کند. شهری که باید طعم […]

هنوز هم یک روستاست. این موجزترین و روشن‌ترین تعریف و تصویر از شهر «نراق» است. جغرافیایی که روستایی باشد اما اسم شهر را یدک بکشد، یعنی دو خط موازی که هرگز به هم نمی‌رسند. روستایی که البته روستا بودنش آب رفته و خشکسالی و کمبود آب کشاورزی‌اش را هم تهدید کند. شهری که باید طعم واقعی «جوزغندی» را در آن چشید. جوزغندی که از نوعی هلوی محلی ساخته می‌شود و نراقی‌ها آن را گرانترین شیرینی موجود در کشور معرفی می‌کنند، هلویی که آن‌طور که مرادی یکی از کشاورزان نراقی به روزنامه ایران می‌گوید آب کم می‌خورد:«اصلاً نمی‌شود این شیرینی را با هلویی که مصرف آبش بالاست تهیه کرد، خراب می‌شود، درنمی آید.» اما خیالی نیست چون نراق هم جزو آن شهر هایی است که لب کویری اش تشنه است هرچند هنوز هم «محمود مرادی» شهردار جوان آن در گفت‌و‌گو با روزنامه ما از سیستم قنات آن با افتخار سخن می‌گوید. قنواتی که اگر نبود بی‌شک ترک‌های تشنگی نراق گودتر و عمیق‌تر از آنچه هست، بود!

وارد نراق که می‌شوی همه چیز بوی اصالت می‌دهد. انگار به سال‌های بسیار دور وارد شده ای. کوچه باغ‌های کاهگلی که درختان سبزش، شوخ و شنگ به کوچه ریخته‌اند و سایه سر هر مسافر و رهگذری. بازار و دکان‌هایی دارد با درهای چوبی که برخی از اهالی شهر می‌گویند روزگاری شاهد عبور کاروان‌های راه ابریشم بوده‌اند. هرچند الان نداری وکسادی از سر و روی آن می‌بارد.
سنگفرش کوچه‌ها را آب و جارو کشیده اما چین و چروک روی صورت اهالی آن نشان از زندگی سختی می‌دهد که حالا سخت‌تر هم شده است. نراق بود با یک کارخانه الیاف که آن هم تعطیل شده و کارگرانش هم بیکار. بیکاری که جمعیت کارگران نراقی در دلیجان را زیاد کرد. چرا؟ از باغ‌اش که بی‌آبی تهدیدش می‌کند، می‌گذرد و با تعجب می‌گوید:
« برای اینکه دلیجان همه اش کارخانه است.» نراق یک دانشگاه آزاد هم داشت که اهالی شهر خبر از تعطیلی آن می‌دهند. دانشگاه آزادی که دو نگاه به آن دارند. یکی وجود دانشجویانی که فرهنگ شهر را تغییر داده‌اند و پیران جامعه این تغییر را دوست نمی‌دارند و یکی هم دانشگاه آزادی که تنها شاخصه شهر بودن نراق بود که دیگر نیست! برخی از بومی‌ها اعتقاد دارند که دانشگاه آزاد نراق، اولین دانشگاه آزادی بود که در کشور تأسیس شد. دلیل جالبی هم برای اثبات حرفشان دارند:« جاسبی اهل جاسب بود.» اما واقعیت چیزی دیگری است. این تبریز بود که نخستین دانشگاه آزاد در شهرستان‌ها را به نام زد. اما چرا برخی از نراقی‌ها اعتقاد دارند که نخستین دانشگاه آزاد کشور برای آنها کلنگ زده شده است.چون همشهری آنها «عبدالله جاسبی» نخستین رئیس دانشگاه آزاد بود که از سوی آیت‌الله هاشمی رفسنجانی منصوب شد. نراق جزئی از همین جاسبی است که امروز بیشتر به منطقه حفاظت شده معروف است. همین مسأله است که باعث شده خیلی از نراقی‌ها گمان ببرند که او نخستین دانشگاه را هم در این منطقه دایر کرده که البته
چنین نیست.
«عبدالله جاسبی» احتمالاً مشهورترین فرد این منطقه با فامیلی جاسب باشد اما منطقه جاسب هرگز شهرتش به پای رئیس معروف دانشگاه آزاد نرسید. شهرتی که می‌توانست او را از همه زخم‌هایی که به محیط زیست آن وارد شده، نجات بدهد. پناهگاه حیات وحش جاسب حتی یک مأمور محیط زیست ثابت ندارد. آن‌طور که امین عبادی رئیس اداره محیط زیست جاسب به روزنامه ایران می‌گوید:
« تمام نیروهای جاسب و دلیجان می‌شود سه نفر.» او و دو محیط بان دیگر به نام «حمید هادی» و «امیرحسین حمیدی». بدون حتی یک ماشین تمام منطقه را با موتور زیر پا می‌گذارند.
جاسب غار معروفی دارد؛ غار نخجیر. یکی از زیباترین غار‌های آبی کشور. غاری که همان‌طور که کارشناسان منابع طبیعی هم تأیید می‌کنند، نقش بسزایی در تأمین و نگهداری آب‌های زیرزمینی منطقه دارد. «حاجی کریمی» غارشناس و استاد دانشگاه یک نکته مهم دیگر را هم یادآوری می‌کند. به گفته او غارها تنها منابع آبی نیستند بلکه کیفیت آبی هم که در خود نگاه می‌دارند، بسیار مهم است. اما همین «نخجیر» هم زمانی که قرار شد مسیر گردشگران و توریست‌ها به آن باز شود از دو سو با مواد منفجره تخریب شد! جریان هوا بخش بسیار زیادی از غار را از بین برد و آن‌طور که« فاطمه سبک خیز » استاد دانشگاه «خوراسگان» به ما می‌گوید:« اگر تلاش گروه‌های دانشگاهی باعث بسته شدن انتهای غار نمی‌شد، هزینه‌های وارد شده به این منبع طبیعی بیشتر از آن‌چیزی که امروز هست، بود.» هرچند مسئولان شهری امروز دلیجان تخریب غار را از دو سو تکذیب می‌کنند. تکذیبی که از سوی غارشناسان رد می‌شود. اما دخل و تصرف در غار نخجیر علاوه بر تخریب بخش زیادی از آن به گفته کریمی یک مسأله دیگر را هم حائز اهمیت و توجه می‌کند. به گفته او با توجه به اینکه غارها منابع آبی شهرها و روستاهای اطراف هستند_ برای مثال آب شرب روستای «قوری قلعه » کرمانشاه از غار معروفی به همین نام تأمین می‌شود_ورود آلودگی به آب‌های موجود به آنها می‌تواند پیامد بسیار بدی داشته باشد. توریستی کردن غارها نه تنها اقلیم آنها را عوض کرد تا توریست‌ها بتوانند با کفش‌های پاشنه بلند غار‌نوردی کنند، به اتفاق دیگری هم منجرشده که آه از نهاد غارشناسان برآورده است. «غارنوردی» در دنیا با نور «هدلایت ها» انجام می‌شود اما در ایران مسیری را آسفالت کرده که در زیر نور پروژکتورها خانواده‌ها به پیاده روی بپردازند.
یک نکته بومی دیگر هم وجود دارد همانی که غارشناسان را عاصی کرده،اسم گذاری‌های عجیب و غریب روی شکل‌های به‌وجود آمده در غارها. سبک‌خیر می‌گوید:« تقریباً هیچ اسم علمی روی این پدیده‌ها وجود ندارد و وقتی یک توریست پژوهشگر خارجی وارد غارهای ایران می‌شود به جای شنیدن نام علمی آنها با اسم‌های مختلفی چون شتر، پلنگ، فیل، تالار عروس و… رو به رو می‌شود.» مثلاً کسی نمی‌داند که این فیل از نظر علمی از ذراتی به نام «پاپ کورن» تشکیل
شده است!
البته مشکلات آب‌های زیر زمینی غارها به همین نکته محدود نمی‌شود. هرجا آسمان کشاورزان را بی‌جواب گذاشته آنها به دل زمین نقب زده‌اند و با حفر چاه‌ها در اطراف غارها، کیان آنها را در معرض تهدید قرار داده‌اند! مسأله‌ای که کریمی هم درباره آن هشدار می‌دهد و توجه مسئولان را به حفر چاه‌ها در مناطق «کارستی» که به افت سطح آب‌های زیرزمینی منجر می‌شود، جلب می‌کند!
گرانترین شیرینی شهر
«محمود مرادی» شهردار نراق فقط زیبایی‌های شهر را می‌بیند، پاسخ‌هایی که تصویری تلخ از شهر را در ذهن می‌کارد را بی‌پاسخ می‌گذارد. شهردار جوانی که نراقی‌ها اعتقاد دارند آنقدر عاشق شهر است که می‌تواند درباره شهر شعر بگوید. به گفته او نراق دومین شهر دارای طرح جامعه کشور است. 20 هکتار بافت تاریخی دارد که می‌گوید روی چشم هایش گذاشته است. بافتی که از دل کوچه‌های آن آبی می‌گذرد که ردیفی از گلدان‌های زیبا درآن چیده شده است. بافت دست نخورده و خالص او خیال همه را از بابت هرگونه ساخت و ساز در دل بافت راحت می‌کند و می‌گوید:« حتی اگر قرار باشد که هتلی ساخته شود باید فاصله زیادی بافت تاریخی داشته باشد.» آن طور که او می‌گوید:« بیشتر مالکان خانه‌های بافت تاریخی خارج از کشور زندگی می‌کنند.» اویک نکته امیدوارکننده می‌گوید که در صورت اجرا شدن می‌تواند تضمینی برای بقای بافت تاریخی شهر باشد. نراقی‌ها به دنبال توریست و گردشگر هستند اما نگاه اقتصادی به گردشگری در بافت تاریخی ندارند. به عبارت دیگر نمی‌خواهند به هر قیمتی گردشگر را وارد شهر کنند. او روی سیستم آبیاری سنتی شهر هم تأکید می‌کند. نراق شهری کم آب بوده اما باغ هایش زبانزد بوده است. اصلاً جوزغندی که گرانترین شیرینی موجود در کشور است هم ماحصل همین باغ هاست! باغ‌هایی که به گفته مرادی از 700 سال پیش آبرسانی آنها براساس ساختار لوله سفالی(قطره‌ای) بوده است چیزی که باستان شناسان از آن به تمپوشه(جوب‌های سفالی) یاد می‌کنند. اما کشاورزی نراق با‌وجود همه دلخوشی‌های شهردار جوان و سیستم قنات امروز با بی‌آبی دست و پنجه نرم می‌کند. او می‌گوید: «شهرداری طرحی خاص برای حمایت از کشاورزی و قنوات دارد.» لایروبی قنوات از جمله برنامه‌های شهرداری است. او آینده‌ای را برای نراق پیش‌بینی می‌کند که برخی از محصولات تولیدی آن حرف اول را خواهند زد. حرف‌های زیادی هم درباره جوزغندی دارد و تأکید می‌کند که حتماً این شیرینی را با «غین» بنویسند. شیرینی که پروسه تهیه آن 15 روز طول می‌کشد بین 60 تا 70 هزار تومان به فروش می‌رسد! به گفته او جوزغندی پیشتر کاربرد شیرینی نداشته است بلکه یک خوردنی بومی و ضروری بوده است. در زمان صفوی هم استفاده می‌شد اما الان کاربرد شیرینی گران در میهمانی‌ها را دارد!
یک فامیلی مشهور
نراق و نراقی‌ها فامیلی مشهور درجغرافیای ایران است. نراقی‌هایی که حتی اگر فامیلی آنها با نراقی شروع نشود حتماً یک نراق پشت بند فامیلی خود می‌آورند که نشان بدهند از کجا آمده‌اند. به گفته مرادی طیفی قابل توجه از بازاریان تهرانی، نراقی هستند. او حتی آدرس می‌دهد؛ محله «چراغ برق». نراقی‌ها در این منطقه بیشتر «لوازکی یدکی» می‌فروشند. او ساختار اجتماعی نراق را متفاوت توصیف می‌کند که یک سوم از نراقی‌ها هم در خارج از کشور زندگی می‌کنند. وقتی صحبت به اینجا می‌رسد شهر به یکباره خالی می‌شود. شاید تصویرکسانی که تا پیش از رسیدن به موزه مردم شناسی در شهر دیده ام هم روی خالی شدن یکباره نراق تأثیر دارد، جوانانی که دستفروشی می‌کردند و لباس‌های تنشان معلوم بود که بارها و بارها شسته شده است! با این وجود مرادی می‌گوید:« برای همه نراقی‌های خارج از شهر و کشور برنامه دارد.» جذب سرمایه گذاری‌ها مدنظر اوست. برنامه‌ای که اگر اتفاق بیفتد به یکباره شهر رنگ دیگری می‌گیرد. مسکن مهر در شهر نراق هم قصه عجیبی دارد. مرادی می‌گوید:« بیش از 50 خانواده متمکن نراقی ساکن شهر تهران خانه‌های ویلایی در نراق ساخته‌اند که چهره شهر را عوض کرده است.» این مسأله چه تأثیری روی ساکنان کم بضاعت شهر دارد از آن مسأله هاست که شهردار پاسخی برای آن ندارد اما می‌گوید:« مهمترین سرمایه شهر، سرمایه اجتماعی است.»
تعطیلی تنها کارخانه شهر
نراقی‌ها برای کار بیشتر به دلیجان می‌روند؟
چرا؟
چرا ندارد که!
این جواب را می‌توان از نگاه محکم پیرمرد نراقی دید؛ حتی قبل از اینکه صدای آرام و محکمش را بشنوی. انگار که باید از همه ماجراهای شهر خبر داشته باشی، حتی اگر برای نخستین بار باشد که به نراق آمده باشی. می‌گوید:« نراق یک کارخانه داشت،کارخانه الیاف که 8-7 سال پیش بسته شد.150 کارگر آن هم بیکار شدند. » نسل جدید نراقی‌ها که بین 20تا 25 سال دارند همگی در کارخانه‌های مختلف دلیجان کار می‌کند. برخلاف نراق، دلیجان تا دلت بخواهد کارخانه دارد. این نکته را هم همان پیرمرد نراقی می‌گوید که صورت آفتاب سوخته اش نشان از سال‌ها کار در باغ و زمین کشاورزی دارد! نراقی‌ها گندم و جو هم می‌کارند اما به‌اندازه مصرف خود! باغ هایشان هم بستگی به دست و دل بازی آسمان دارد. آب باشد محصول عالی می‌شود، نباشد مثل چند سال اخیر تنوری داغ نمی‌شود! هرچند تخریب محیط زیست و منابع آبی زیرزمینی، آسمان را هم بی‌اثر کرده! غار نخجیر سرچشمه آب شیرینی بود که برای نراق و دلیجان پمپاژ می‌شد.
عسل بی‌شکر
کشاورزی در خیلی از مناطق نراق بی‌معنی شده، آب و خشکسالی یک طرف. گرفتن وام برای آباد کردن زمین هم یک مانع دیگر است! جهادکشاورزی برای دادن وام بلاعوض به کشاورزان سند می‌خواهد و بیشتر زمین‌های کشاورزی منطقه آن‌طور که حاج علی محمد مرادی می‌گوید: «مشاع‌است و سندی که بتوان با آن وام گرفت ندارد.» برای ایجاد استخر ماهی هم درخواست داده‌اند اما بودجه‌ای برای پرداخت وام نیست. همین است که برخی کشاورزان به سمت کار دیگری می‌روند. یکی هم علی کمره‌ای که البته او نزدیک به 30سال است که عسل تولید می‌کند و حالا همه زندگی اش را از راه زنبور داری می‌گذراند. یک نکته را هم همان اول حرف هایش تأکید می‌کند:«وجدانش راحت است که عسل خالص به دست مردم می‌دهد.» عسل او را که می‌خوری تازه متوجه تفاوت عسل خالص و عسلی که بیشتر شکر است می‌شوی. تازه می‌فهمی یک عمر است که عسل تقلبی خورده ای! کمره‌ای یک تعریف مشخص دارد از کارش. چشمانش برق می‌زند وقتی می‌گوید:« زنبور داری کار شیرینی است.» کار شیرینی است که هرسال کیلومتر‌ها نراق را پشت سر می‌گذارد تا به شیراز برسد. هزار کیلومتر از شیراز که دور می‌شود تازه می‌رسد به جایی که می‌داند شهد شیرینی در انتظار زنبورهایش است. البته زنبورداری کار پرزحمت و پرخطری است. زنبورهایی که ممکن است «کنه» بگیرند یا براثر سرما تلف شوند. سال‌ها پیش جهاد کشاورزی و سازمان دامپزشکی داروهای مورد نیاز زنبورداران را مجانی می‌داد اما قیمت دلار که سر به فلک کشید، داروها هم تمام شد. داروی کنه تا 5 سال پیش مجانی بود اما الان هر بسته آن 60 هزارتومان آب می‌خورد. همان سال‌هایی که وام هم خوب می‌دادند اما دیگر از وام هم خبری نیست! او رئیس تعاونی زنبورداران «دلیجان» هم هست. زنبوردارها پول هایشان را روی هم گذاشته‌اند و یک تعاونی زده‌اند تا درشرایطی که به وام نیاز دارند، جایی باشد که دستشان را بگیرد! با همه مشکلاتی که پیش رو دارد شغلش را دوست دارد. از شب‌هایی که زنبورها را جا به جا می‌کند به سمت شیراز-می‌دانید که زنبور‌ها باید شب جا به جا شوند وگرنه می‌میرند- از شب و روزهایی که در کنار زنبورها چادر می‌زند و از آن پاسداری می‌کند، چنان یاد می‌کند که انگار زنبورداری راحت‌ترین کار دنیاست!
حیات وحش جاسب
غار نخجیر وسط منطقه حیات وحش جاسب است. درست رو به روی آن ساختمان‌هایی ساخته‌اند برای کسانی که به غارنوردی علاقه دارند. اتفاقی نادر که احتمالاً فقط در ایران می‌افتد. چون معمولاً غارنوردی با سختی راه و طی مسیرهای روستایی و سخت همراه است و همین مسأله هم آن را هیجان‌انگیز می‌کند! اما در ایران انگار همه چیز را آماده و فست‌فودی می‌خواهند!
یعنی وسط منطقه حیات وحش و حفاظت شده! مجتمع اقامتی می‌سازند! همین یک قلم می‌تواند تصویری از منطقه‌ای که باید روی تخم چشم‌ها گذاشت و مثل چشم‌ها از آن مواظبت کرد پیش روی ما می‌گذارد! حرف‌های عبادی هم مسأله را قابل تأمل‌تر می‌کند. تمام منطقه جاسب 3 محیط‌بان دارد! منطقه‌ای به وسعت 17 هزار و 10 هکتار! محیط‌بان‌هایی که تمام حقوق آنها می‌شود 690 هزار تومان در ماه! یک مبلغ ناچیزی هم اضافه کار می‌گیرند که البته تا شهریورماه سال جاری تنها 2 ماه از آن را دریافت کرده‌اند! منطقه حفاظت شده بدون شکارچی هم که نمی‌شود! هرچند عبادی سعی می‌کند که این مسأله را کمتر رنگ کند و به این گفته که «شکار هم هست» بسنده می‌کند. در پاسخ به سماجت خبرنگار هم در نهایت می‌گوید:« پیشتر‌ها تعداد حیات وحش بیشتر بود.» کل و بز، قوچ و میش اما الان کمتر شده! قبل ترها در جاسب پلنگ هم دیده‌اند اما الان کسی نمی‌داند که وضعیت آنها در منطقه چگونه است. اداره دوربین طلایی(تله ای) هم ندارد تا اگر شبی نصف شبی پلنگی از جلوی آن رد شد، تصویرش حک شود! شاید هم مشخص شود که پلنگ جاسب سال هاست به قصه‌ها پیوسته است! آن‌طور که عبادی می‌گوید:
« منطقه طرح جامع مطالعاتی ندارد، طرح تفصیلی‌اش هم مانده تا تمام شود.» طرح‌هایی که به گفته او می‌تواند وضعیت حفاظت منطقه را مطلوب کند. پناهگاه حیات وحش جاسب 7 روستا را هم در دل خود دارد. بنابراین رفت و آمدها آنقدر زیاد است که نتوان خودی و غیر خودی را تشخیص داد! بنابراین احتمال شکار حیات وحش آن بسیار بالا می‌رود! و همانطور که عبادی می‌گوید منطقه امن در جاسب به طور کامل معنی اش را از دست می‌دهد! به همه این‌ها گله گوسفندان منطقه و چرای بی‌رویه آنها را هم اضافه کنید تا تصویر
کامل‌تر شود!

زهراکشوری