خط امام : در سالجاری 420 میلیارد تومان برای بیمه قالیبافان اختصاص داده شده است که نرخ حق بیمه آنان به طور یکسان معادل ۲۷درصد دستمزد مبنای کسر حق بیمه تعیین شده که 7 درصد آن سهم بیمه شده و ۲۰درصد باقی مانده نیز از سوی دولت تأمین میشود و بیمه شده مکلف است مبلغ […]
خط امام : در سالجاری 420 میلیارد تومان برای بیمه قالیبافان اختصاص داده شده است که نرخ حق بیمه آنان به طور یکسان معادل ۲۷درصد دستمزد مبنای کسر حق بیمه تعیین شده که 7 درصد آن سهم بیمه شده و ۲۰درصد باقی مانده نیز از سوی دولت تأمین میشود و بیمه شده مکلف است مبلغ حق بیمه را در دو نوبت 6 ماهه در سال به سازمان تأمین اجتماعی پرداخت کند
تصویر دخترک با چشمان عسلی ومژههای پر پشت که توی زمینه گندمی پوستش، جور خاصی خودنمایی میکند، از ذهنم پاک نمیشود. روسری قهوهای با گلهای نارنجی و آبی، ترکیب را کامل کرده. شبیه تابلوهای نقاشی. نگاهم میافتد به دستهایش. دستها، مال یک دختر 15ساله نیست. کارکرده است. از آنهایی که سال به سال، رنگ کرم و مرطوبکننده به خود نمیبینند. خشک خشک.
«اینجا روستاست خانوم! کرم کجا بود؟!» مادر خوانده یا خاله یا نمیدانم کی «ماهور» است. اسمش هم مثل خودش قشنگ است. از آن اسمهایی که آدم، خیلی به گوشش نمیخورد. توی ذهنم تکرار میشود: ماهور، ماهور، ماهور… زن، همان که مادر خوانده یا خاله ماهور است، یک استکان چای میگذارد جلویم. توی نعلبکی طرح قدیمی. معلوم است دوست دارد بنشیند و گپ بزند. نوعی سرخوشی زنانه دارد که آدم خوشاش میآید. بفهمی نفهمی، یک شباهتی به ماهور هم دارد، البته بجز چشم ها. اصلاً چشمی ندیدهام که شبیه چشمهای دخترک باشد؛ آنقدر که چشمها با آدم حرف میزنند، جایزبان. «کاش زبانش باز میشد! دختر به این قشنگی!» چه حیف. زن دوست دارد کنارم بنشیند. میگویم: «راحت باشید. به کارتان برسید. من هم دوست دارم نگاه کنم.»
مینشیند کنار ماهور که حالا برگشته و دارد نخها را توی تارها فرو میبرد و گره میزند. تند تند گره میزند و ته نخ را میبرد. آنقدر با سرعت کار میکند که محو تماشایش میشوم. انگشتها با چالاکی کار میکنند. رنگها مینشینند روی دار. ماهور رنگها را مینشاند و نقش میزند. به نظرم شاعرانه میآید. دخترک زیبای ناشنوا، کنار دار قالی. اگر ترانهای محلی را هم زمزمه میکرد، تصویر، بیکم و کاست میشد. اما صدا از دختر درنمیآید مگر سرفههای تک و توک و ناپیوسته. زن میگوید: «ریهاش چرک کرده بود پارسال. چقدر رفتیم و آمدیم تا خوب شد. خوب خوب هم نشده. زبان بسته حرف که نمیتواند بزند. هرچه جمع کرده بود، رفت بالای دوا و دکتر. برای جهازش جمع میکند.» و آن وقت صدایش را انگار که دختر حرف هایش را میشنود، میآورد پایین و میگوید: «دختر زبان بسته را کی میگیرد آخر؟! کاش یکی پیدا بشود دست این طفلک را هم بگیرد، عاقبت به خیرش کند.» نگاهم به نیمرخ ماهور است. هیچ عکسالعمل خاصی نشان نمیدهد. پیداست چیزی از حرفها دستگیرش نشده. میپرسم: «شما بیمه هستید؟» زن شانه هایش را میاندازد بالا و میگوید: «ما که نه، اما شنیدهام چند تا از قالیبافها خودشان را بیمه کردهاند. نمیدانم در ماه چقدر حق بیمه میدهند اما برای ما صرف نمیکند. حالا آدم مگر چند بار در سال مریض میشود؟!» میگویم: «همین ماهور که میگویید کلی خرج دوا و درمانش شد. خب اگر بیمه بود، اینقدر پول نمیداد! بازنشستگی هم دارد بالاخره. خودش خوب است.» زن که حالا دارد استکان خالی را از جلویم بر میدارد، میگوید: «حالا همیشه که مریضی پیش نمیآید. کار است دیگر! کی حوصله دنگ و فنگ بیمه را دارد؟! از آن گذشته اینطور که میگویند بیمه مال کارگاهها است. ما دو سه نفر بیشتر نیستیم که در این خانه کار میکنیم.»
زن قالیباف تقصیری ندارد. چم و خم کار را نمیشناسد. به قول خودش، اینجا روستاست. البته آنهایی هم که چم و خم کار را میشناسند، سالهاست اندر خم کوچه بیمه قالیبافان ماندهاند؛ بیمهای که برای خودش حکایتی طولانی دارد.
سال 1347، یعنی 46 سال پیش بود که نخستین جرقههای بیمه قالیبافان زده شد، اما تا سال 1371، یعنی 24 سال پس از آن تاریخ، هیچ قانونی برای بیمه قالیبافان تصویب نشد. در این سال مجلس، طرح بیمه قالیبافان را تصویب کرد و سال ۱۳۷۶ نیز سازمان تأمین اجتماعی موظف به اجرای این قانون شد. در واقع، این قانون در دی ماه سال 1376 به طور جدی تصویب شد که بر اساس آن قانون بیمه بازنشستگی، فوت و از کارافتادگی بافندگان قالی، قالیچه، گلیم و زیلو مشتمل بر ماده واحده و سه تبصره در جلسه علنی مجلس شورای اسلامی تصویب شد و در تاریخ 17 آذرماه 1376 نیز به تأیید شورای نگهبان رسید. سه سال بعد آیین نامه اجرایی این قانون توسط وزارتخانههای بازرگانی، صنایع و معادن، جهاد کشاورزی، تعاون و سازمان تأمین اجتماعی به تصویب هیأت وزیران رسید. پیش از تصویب نهایی این آیین نامه اجرایی سازمان تأمین اجتماعی مکلف شده بود با استفاده از مقررات عام قانون تأمین اجتماعی قالیبافان خانگی فاقد کارفرما را دربرابر حمایتهای بازنشستگی، از کارافتادگی و فوت با نرخ ۱۴ درصد حق بیمه که شامل ۷ درصد سهم دولت و ۷ درصد سهم مشمول میشد، به صورت اختیاری بیمه کند. در همان سالها هم سازمان تأمین اجتماعی با انجام بررسیها و مطالعات کارشناسی نرخ حق بیمه بافندگی قالی را ۳۳درصد تعیین و برآورد کرد. از این رو با توجه به این اختلاف معنی دار مقرر شد سازمان تأمین اجتماعی صندوقی جداگانه را برای بافندگان قالی، قالیچه، گلیم و زیلو ایجاد کند. به این ترتیب از ابتدای مهرماه سال ۱۳۸۰ بافندگان این نوع کالاها به وسیله فرمهای خاصی به شعب تأمین اجتماعی معرفی شدند. البته انتظارها آنگونه که باید برآورده نشد و تعداد قالیبافان معرفی شده به بیمه، به هیچ عنوان با تعداد مورد انتظار همخوانی نداشت. قالیبافان که عموماً از قشر روستایی بودند و با دستمزد پایین کار میکردند، پرداخت حق بیمه را باری اضافه بر دوش خود میدانستند و عطای آن را از همان ابتدا به لقایش بخشیدند و این در حالی بود که انواع بیماریهای مختلف پوستی، ریوی، چشمی، آرتروز و ارتوپدی، به دلیل کار کردن در کارگاههای غیر استاندارد و غیر بهداشتی، گریبانگیر قالیبافان بوده و هست.
بیمه قالیبافان، نیازمند حمایت در بودجه 94
مشکلاتی که در قانون بیمه قالیبافان وجود داشت، بار دیگر نمایندگان مجلس را بر آن داشت تا قانون بیمه بافندگان فرش و شاغلان صنایع دستی شناسه دار را در سال 1388 به تصویب برسانند تا جهت اجرای اصل 123 قانون اساسی پشتوانهای برای قالیبافان و هنرمندان باشد. بر اساس این قانون، سهم حق بیمه پرداختی توسط گروه هدف یعنی قالیبافان 7 درصد و سهم دولت نیز 20 درصد حداقل دستمزد قانون کار مشخص شد و ملاک تحت پوشش قرار گرفتن بافندگان قالی، داشتن گواهی مهارت آموزی رسمی از سوی مراکز آموزش فنی و حرفهای و اشتغال به کار تعیین شده بود و سازمان تأمین اجتماعی نیز بر اساس مدارک فوق افراد را تحت پوشش بیمه قرار میداد.
حمید کارگر، سرپرست مرکز ملی فرش ایران البته دل خوشی از این قانون ندارد، چنانکه به گفته او، برخی سوءاستفادهها باعث انحراف از قانون بیمه قالیبافان شده است و برخی بدون اینکه قالیباف باشند در رسته این بیمه قرار گرفتهاند.
او میگوید: «با توجه به اینکه بودجه بیمه قالیبافان سالانه تخصیص مییابد در 6 ماه نخست امسال بودجه تمام شد و تأمین اجتماعی اعلام کرد که امسال بافندگان جدید را بیمه نمیکند. بر اساس ماده 3 قانون بیمه قالیبافان، اجرای این قانون منوط به تأمین اعتبار در بودجه سالانه کشور است بنابراین مرکزملی فرش ایران پیگیر پیشبینی اعتبار لازم برای سال آینده و پایش و بازنگری در بین بیمه شدگان فعلی است.»
با این حال سیروس نصیری مدیرکل بیمههای سازمان تأمین اجتماعی اعلام میکند که هماکنون 545 هزار قالیباف تحت پوشش بیمه تأمین اجتماعی قرار گرفتهاند و مشکلی برای بیمه افراد جدید وجود ندارد.
او میگوید: «در سالجاری 420 میلیارد تومان برای بیمه قالیبافان اختصاص داده شده است که نرخ حق بیمه آنان به طور یکسان معادل ۲۷درصد دستمزد مبنای کسر حق بیمه تعیین شده که 7 درصد آن سهم بیمه شده و ۲۰درصد باقی مانده نیز از سوی دولت تأمین میشود و بیمه شده مکلف است مبلغ حق بیمه را در دو نوبت 6 ماهه در سال به سازمان تأمین اجتماعی پرداخت کند.»
نصیری تأکید میکند: «هریک از قالیبافان که تاکنون بیمه نشدهاند میتوانند با مراجعه به شعب تأمین اجتماعی تحت پوشش بیمه قرار گرفته و از خدمات بهرهمند شوند و قالیبافانی که حق بیمه خود را به طور مستمر پرداخت میکنند میتوانند از مستمری بازنشستگی، ازکارافتادگی و فوت برخوردار شوند.»
البته با وجود دستمزد پایین قالیبافان چندان هم معلوم نیست آنها به بیمه شدن با این نحوه پرداخت حق بیمه رغبت نشان دهند. سرپرست مرکز ملی فرش ایران هم این نکته را تأیید میکند که دستمزد قالیبافان در مقایسه با تورم کشور پایین است و این قشر نیازمند حمایت مسئولان هستند.
کارگر میگوید: «متأسفانه بودجهای که برای بیمه قالیبافی تصویب میشود به شکل سالانه است و امسال ما دچار مشکل شدیم زیرا اعتباری که برای آنها در نظر گرفته شده فقط پاسخگوی بیمه شدگان فعلی است و سازمان تأمین اجتماعی از این موضوع سرباز میزند. و پذیرفته شدگان قبلی در تداوم بیمه دچار مشکل شدهاند و این درخواست را داریم تا در بودجه سال ۹۴ نگاه مثبتی داشته باشند تا حمایت بهتری از این قشرها شود.»
دوباره یاد چشمهای ماهور میافتم. چشمهای عسلی با مژههای پرپشت. دخترک زبان بسته که سرفههای گاه و بیگاهش، دل آدم را درد میآورد. آرزو میکنم ریهاش به قول مادر خوانده یا خاله اش، دوباره چرکی نشود. کاش ماهور هم بیمه شود.
مریم طالشی/ روزنامه ایران