به قلم : مهرداد گرمسيري گفته شده پايان ديپلماسي به آغازجنگ منتهي مي شود . از آنجائی كه ماهيت ديپلماسي برپايه گفت وگو است بر همين سياق مي توان گفت كه پايان گفت وگو يعني آغازجنگ ، چه به عنوان علتي بر وقوع جنگ و چه به مثابه نشانه اي از قريب الوقوع بودن بروز […]
به قلم : مهرداد گرمسيري
گفته شده پايان ديپلماسي به آغازجنگ منتهي مي شود . از آنجائی كه ماهيت ديپلماسي برپايه گفت وگو است بر همين سياق مي توان گفت كه پايان گفت وگو يعني آغازجنگ ، چه به عنوان علتي بر وقوع جنگ و چه به مثابه نشانه اي از قريب الوقوع بودن بروز جنگ . شايد به همين دليل هنگامي كه محمد خاتمي رييس جمهوروقت ايران درسال 1998 در واكنش به نظريه جنگ تمدنهاي ساموئل هانتينگتون طرح گفت و گوي تمدن ها را به سازمان ملل ارائه كرد جامعه جهاني به علت نگراني از توسعه و ترويج جنگ و خشونت ضمن استقبال كم نظير از پيشنهاد هوشمندانه رياست جمهوري اسلامي ايران ، با تصويب قطعنامه مجمع عمومي سازمان ملل متحد سال 2001 را به عنوان سال گفت و گوي تمدنها نامگذاري كردند . طرح گفت و گوي تمدنها كه اكنون به عنوان يك نظريه در روابط بين الملل تثبيت شده است ، علاوه بر محتوايش به اعتبار جایگاه مبدع آن نيز حائز اهميت و معنا بود . نظريه جنگ تمدنهاي هانتينگتون تقابل و برخورد تمدن غرب و تمدن رو به گسترش اسلامي را پيش بيني مي كرد درمقابل اما يك سياستمدارِ روحاني مسلمان به رغم آنكه در روابط سياسي كشورش با كشورهاي قدرتمند غربي مشكلات جدي وجود داشت ، پيشنهادي مدبرانه و راهبردي را با عنوان گفت و گوي بين اركان تمدني نظير گفت و گوي بين اديان به منظور رفع سوء تفاهم هاي احتمالي و با هدف خشكاندن ريشه هاي جنگ و خشونت و نفرت پراكني مذهبي ، به جهانيان عرضه كرد . اين يعني آنكه نه تنها محتواي طرح گفت و گوي تمدنها كه ويژگي هاي شخصيت مبتكر آن نيزمي توانست ناقض و يا به عبارتي مانع تحقق پيش بيني هاي نظريه پرداز جنگ تمدن ها گردد .
اما ظاهرا اراده متعصبان و جنگ طلبان بين المللي براين قرار گرفته بود تا پيش بيني هاي هانتينگتون رنگ واقعيت پذيرد . اتفاقا ! در 11 سپتامبر سال 2001 سالي كه از سوي سازمان ملل متحد به عنوان گفت و گوي تمدنها نامگذاري شده بود حادثه اي روي داد كه تبعات ناشي از آن مجال گفت و گو را از جهانيان گرفت . فرصت طلبان مانند هميشه درپي تامين منافع سياسي و اقتصادي خود از فضاي ملتهب ناشي از واقعه 11 سپتامبر برآمدند . به فهرست پروپاگانداي رسانه اي غرب كه تا پيش از 11 سپتامبر 2001 به عباراتي چون ” بنيادگرايي اسلامي ” ، ” حزب الله ” و ” طالبان ” محدود بود ، تا به امروز واژگاني چون ” القاعده ” ، ” بوكوحرام ” ، ” داعش ” و … افزوده شده . روند رويدادها در 14 سال گذشته به گونه اي بوده كه نه تنها در اخبار بين الملل كه در ده ها فيلم و سريال تلويزيوني جنگ ، خشونت ، ترور ، خون ، سربريدن و سوزاندن در كنار نمادهاي اسلامي به نمايش در آمده اند . اين جمله اينك شهرتي جهاني دارد كه : همه مسلمانان تروريست نيستند اما همه تروريست ها مسلمانند !
در اين ميان اما مسلمانان چه اقداماتي را بايد به عمل آورند ؟ قطعا بيان پاره اي از واقعيات موجود در شرح مظالم و بي عدالتي ها بر عليه مسلمانان و كشورهاي اسلامي و توطئه ها وعمليات مشكوك تروريستي كه با هدايت قدرتهاي پنهان ممكن است به نام اسلام به عمل آيد ، نمي تواند اولويت اول اين واكنش ها باشد چرا كه تنها اين امكان را در اختيار آن دسته از سياستمداران مغرض جهاني قرار مي دهد تا ضمن انگيزه يابي ، علت اقدامات خشونت آميزمسلمانان را انتقام از ظلم هايي كه بر آنان رفته عنوان دارند .
تا آنجا كه به جمهوري اسلامي ايران مربوط است توجه دادن جامعه جهاني به عوارض ناشي از به محاق رفتن طرح گفت و گوي تمدنها مي تواند يكي از فوري ترين اقدامات باشد . اينك كه بار ديگر روحاني سياستمداري سكان رياست جهوري ايران را در دست دارد و او نيز با هوشمندي طرح جهان عاري از خشونت را به سازمان ملل متحد پيشنهاد نموده است ، بايد براين واقعيت تاكيد شود كه شايد اگر طرح گفت و گوي تمدنها در همه ابعادش همچون گفت و گوي بين اديان و مذاهب در سطح بين الملل جدي گرفته مي شد امروز نيازي به ارائه طرح جهان عاري از خشونت نبود. بايد بر اين گزاره ها تاكيد شود كه : جهاني عاري ازخشونت است كه سرشار از گفت و گو باشد و يا به عبارت ديگر، جهاني كه عاري از گفت و گو است آبستن خشونت است .
نكته اميد بخش و بسيار مهم دراين ميان حمايت عملي رهبري جمهوري اسلامي ايران از امكان گفت و گو است . آيت الله خامنه اي كه پيش از اين به صراحت عنوان داشته بود كه او يك انقلابي است و نه يك ديپلمات ، با گشودن باب گفت و گو با جوانان غربي از طريق ارسال نامه ، مكاتبه رسمي با رييس جمهور آمريكا ، حمايت از مذاكرات هسته اي و ملاقات با اقليت هاي ديني مسلمان و غير مسلمان ، نشان داد كه او يك انقلابي اهل گفت و گوست كه نه تنها از همه ابزارهاي ديپلماسي رسمي و عمومي در جهت آرمانها ي انقلابي اش بهره مي برد بلكه به عنوان يك رهبر ديني از گفت و گوي مستقيم با نمايندگان ساير اديان و مذاهب نيز استقبال مي كند .
جداي از اقدامات سياسي و فرهنگي دولتي و شبه دولتي اين وظيفه همچنان متوجه نخبگان ،هنرمندان ، روشنفكران و علماي مسلمان است كه در عمل به آموزه قرآنيِ شنيدن قولها و پيروي از بهترين آن ، ضمن استقبال از گفت و گو با همتايانشان در جهان غرب ، وجه رحماني دين اسلام را به مخاطبين غير مسلمان و حتي مسلماني كه در معرض تفاسيرو آموزه هاي انحرافي ، متحجرانه ومسموم عده اي جاهل كج انديش يا مغرض قرار دارند ، نشان داده و ميدان را از تئوريسين هاي خشونت ديني خالي كنند .
اين نوشتاررا با بيان چند نكته و الزام در باب گفت و گو به پايان مي بريم :
1-بايد توجه داشت كه تنها جاهلان و متكبران هستند كه از گفت و گو بيزارند . اولي چون چيزي براي ارائه ندارد و دومي به دليل خوي استكباري خود را از شنيدن بي نياز دانسته و به جاي گفت و گو تمايل به فرمان دادن دارد . البته عده اي هم هستند كه به دليل ضعف نفس و عدم اطمينان يا عدم شناخت نسبت به تواناييهاي خود از گفت و گو گريزانند . درهر حال در هر گفت وگو يك نياز و دغدغه مشترك است كه طرفين را به گفت وگو متمايل مي سازد . گفت و گو از اعتنا برميخيزد ، اعتنا به طرف مقابل . از اين رو گفت وگويي كه با ناچيز و حقير شمردن طرف ديگر ولو در ذهن يك طرف يا طرفين ، شكل مي گيرد گفت و گو نيست ، لفاظي فريبنده اي است كه تنها شكافها و فاصله ها را بيشتر ميكند .
2-در دنياي امروز هيچ كشوري از جمله كشورهاي مسلمان نمي تواند بدون در پيش گرفتن روندهاي دموكراتيك در امر حكومت داري به جريان گفت و گوهاي جهاني بپيوندد . بي ترديد كشوري كه امنيت ، انسجام و آرامش داخلي اش به دليل ناديده گرفتن الزامات گفت و گوي بين مردم و صاحبان قدرت متزلزل باشد هرگز نخواهد توانست به پروسه گفت و گوي جهاني با هدف تحقق صلح و امنيت بين الملل كمك كند . در جوامع مدرن به دليل گستردگي و پيچيدگي مناسبات اجتماعي گفت و گوي مستقيم همه آحاد جامعه با رهبران سياسي و صاحبان قدرت امكان پذير نيست بلكه اين احزاب ، نهادهاي مدني و تشكل هاي مردم نهاد و همچنين رسانه ها و مطبوعات آزاد و فراگير هستند كه مردم را در گفت و گو با حاكميت، نمايندگي مي كنند .
3-در گفت و گو حتي اگريك طرف نسبت به حق بودن موضع خويش يقين داشته باشد اما بايد اين احتمال را بدهد كه شايد ديگري هم از بهره اي ولو ناچيز از حق برخوردار است چرا كه فرق است بين برحق بودن و صاحب همه حق بودن . از آن مهمتر گاهي طرف يك گفت و گو به دليل مصلحتي بالاتر حتي از حق مسلم خود هم صرفنظر مي كند. چنانكه پيامبر اسلام (ص ) در صلح حديبيه چنين كرد و آن صلح كه ارمغان گفت و گوي او با ابو سفيان بود به فتح مكه منجر شد . مثال حديبيه نشان مي دهد كه گاهي فتح ارمغان صلح است و نه جنگ .
4-يكي از مهمترين كاركرد هاي گفت و گو اصلاح پيش داوري ها و رفع سوء تفاهم هاست . اين مهم حتي در اجتماعي چون خانواده هم مصداق دارد . چه بسيارند خانواده هايي كه به دليل فقدان گفت و گو در روابط ، اعضاي آن نسبت به هم بيگانه شده و با گسست ارتباط بين فرزندان و والدين يا زن و شوهر، خانواده دچار ناكارامدي و حتي فروپاشي مي گردد . وقتي در اجتماعي به كوچكي خانواده عدم درك متقابل و بروز سوء تفاهمات به دليل نبود گفت و گو مي تواند چنين آثار و نتايج مخربي را به دنبال داشته باشد ، ضرورت حا كميت گفت و گو در روابط ميان افراد اجتماعات بسيار بزرگ تر در سطح ملي و بين المللي بسيار حياتي تلقي خواهد شد چرا كه فقدان گفت و گو در هر جامعه اي يا به انفعال ، افسردگي وسرخوردگي و يا به قهر ، خشم و خشونت افراد آن جامعه منجر مي شود .