به قلم : ایمان محمدی با کند و کاوی ساده در ادبیات گفتاری و نوشتاری بسیاری از سخنوران و رجال سیاسی کشورمان در جناحهای گوناگون به راحتی می توان دریافت که اکثریت قریب به اتفاق سیاسیون علی العموم ، هنرمندان بویژه سینما گران و سایر اصحاب فرهنگ و هنر و سیاست و اجتماع در ایران […]
به قلم : ایمان محمدی
با کند و کاوی ساده در ادبیات گفتاری و نوشتاری بسیاری از سخنوران و رجال سیاسی کشورمان در جناحهای گوناگون به راحتی می توان دریافت که اکثریت قریب به اتفاق سیاسیون علی العموم ، هنرمندان بویژه سینما گران و سایر اصحاب فرهنگ و هنر و سیاست و اجتماع در ایران درانتخاب واژگان بسیار بد سلیقه ، تهاجمی و کینه توزانه و خشن هستند. در اکثر موارد نقد همراه با ادب و متانت و اعتدال را نیاموخته ایم و به کمتر از له کردن مخالف و منتقد راضی نیستیم و بجای نقد سالم و منطقی و بدور از کینه توزی ابتدا ناقد را می کوبیم و شخصیت و رفتار غیر مرتبط با نقد او را در جای دیگری بهانه تخریب او در موضوع مانحن فیه قرار می دهیم.
بی شک صاحب این قلم هم از قاعده جاری فوق الذکر مستثنا نیست و این ناهنجاری واژگانی اختصاص به ایران هم ندارد و در غرب هم گاه و بیگاه این معضل مشاهده می شود اما اگر قرار باشد جامعه ای بر اساس دستورات قرآنی و دینی داشته باشیم که ما را امر به قول لین و آرام و بدور از کینه توزی و بکارگیری واژگان سخیف نموده باشد طبعا باید دست از اینگونه نوشتن و گفتن برداریم.
همه این موارد وقتی که مقام سخنور بالاتر می رود انتظار بیشتری هم از او می رود بویژه آنکه منادی اعتدال و میانه روی هم باشد و خود را بانی جلسه عقلا در مجلس دوم هم بداند.
شاید اگر قرار باشد مثال بیاوریم موضوع از خط خود خارج شود اما بدون شاهد مثال هم نمی توان به مخاطب دقیق و درست تفهیم کرد که منظور نگارنده چیست.
امروز رئیس جمهور محترم جناب آقای دکتر حسن روحانی در سخنان خود فرموده اند : چه کسی در ذهنش خطور می کند در ایران و در نظام اسلامی ما و در دولت یازدهم، فاصله ای بین قوا با یکدیگر و رهبری باشد، این آرزو را دشمنان ما باید به گور ببرند. البته شایسته رئیس دولت تدبیر و امید که با شعار اعتدال از مردم رأی گرفته این نیست که کسی را حواله به گور بدهد یا قبلا مخالفان خود را به جهنم فرستاده بود که بی تردید برخواسته از سهو لسانی است و تعمد و عزمی پشت این کلمات نیست اما بی تردید مخالفان دلواپس ایشان برای اینکه امید را از مردم به یاس تبدیل کنند این واژگان را برجسته می نمایند و سعی می کنند میان مردم و رئیس دولت برگزیده اکثریت مردم فاصله بیاندازند.
شاید گفته شود که یک رئیس جمهور انقلابی باید با دشمنان همینگونه سخن بگوید که این حرف پذیرفتنی نیست و اگر ما حتی با دشمنان و معاندان نظام هم به همانگونه که ایشان با نظام و ارزشهای آن عناد می ورزند و با ادبیات سخیف سخن می گویند مقابله به مثل کنیم از جنس ایشان شده ایم و این شایسته مسئولان نظام جمهوری اسلامی ایران که نظامی برخواسته از آموزه های متعالی اسلامی و شیعی است نمی باشد. نظامی که مسئولان عالی آن خودشان متخلق به اخلاق اسلامی و پرهیز از خشونت نباشند نمی توان از توده های مردم انتظار داشت بر سر هر کوی برزنی با یک برخورد ساده دعوا و درگیری و خشونت و زد و خورد نکنند.
بی تردید این معضل به استخدام در آوردن واژگان سبک و سخیف اختصاص به مقامات عالی مملکت ندارد و متاسفانه هنرمندان و اصحاب فرهنگ و هنر هم درست بر همین مسیر حرکت می کنند.
در روزهای اخیر شاهد محاجه تندی میان آقایان فراستی و افخمی از یک سو و آقای کمال تبریزی از سوی دیگر بودیم که در هر دو سوی رویارویی این معضل گفتاری مشاهده می شود. حملات تند و خارج از چارچوب علمی نقد سینما ابتدا از جانب آقای فراستی آغاز شد و بعد پاسخ تند و مملو از عصانیت کارگردان خوب و خوش فکر کشورمان کمال تبریزی نشان داد که فارغ از موضوع تحمل یا عدم تحمل مخالف و منتقد همه از فقدان آموزش لازم برای بکارگیری واژگان درست و مودبانه و اعتدالی رنج می برند.
مردم که از محصولات فرهنگی و هنری این عزیزان استفاده می کنند توقع و انتظار دارند که هم فیلم ساز و هم منتقد فیلم و مجری محترم برنامه هفت سمبل و نمونه ای از اخلاق و ادب و اعتدال باشند اما متاسفانه در این مورد و موارد مشابه این موضوع اخیر چنین نبوده است.
شاید گمان کنیم که این معضل بدلیل آن است که اکثر سخنوران در مقام سخنرانی شفاهی و کلامی به این بی دقتی دست می زنند و ای بسا در مقام نویسنده و کاتب از واژگان بهتری استفاده می کنند اما متأسفانه تجربه خلاف آنرا نشان داده است و در محاجه های روزنامه ای و مکاتبات در فضای مجازی و نگارش جوابیه ها و اصلاحیه ها نیز این معضل به وفور مشاهده می شود که ذکر مثال به اطاله این نوشتار منجر می شود.
رقابتهای سیاسی و جناح بندیها و در موارد زیادی دوستی وهمفکری از یک سو و مخالفت و نقادی و دوری و مرز بندی از سوی دیگر در سطوح سیاسی و فرهنگی و اجتماعی همه و همه طبیعی است اما در کنار همه این تفاوتها می توان از ادبیاتی بهره گرفت که کینه ها و عداوتها را تولید و تشدید نکند و امنیت روانی و اخلاقی را در جامعه حفاظت و حراست نماید و این دقیقا آن کمبود و نیاز ضروری امروز جامعه ایران است.
امروز اگرهمه ایرانیان بویژه صاحبان اندیشه و سخن و مسئولان عالی و میانی کشور و نیز اصحاب فرهنگ و هنر به این موضوع وقوف کامل پیدا کنند که در کشور همچون یک خانواده باید زیست کنیم و همدیگر را دوست بداریم و در کنار به رسمیت شناختن تفاوتها و اختلافات مثل اعضای یک خانواده بزرگ با هم سخن بگوییم بسیاری از مشکلات حل می شود.
اگر بزرگان سیاست و فرهنگ و اجتماع خود با رعایت مسئله فوق الذکر نمونه های ملموس توده های مردم بویژه جوانان پر شور و احساسی باشند می توان انتظار داشت که روش نقادی و مخالفت و رقابت در سایه تفاوتهای گوناگون را به رسمیت بشناسیم و هیچ وقت یک اختلاف نظر ساده موجب بروز خشونت کلامی و بی حرمتی نشود تا همه بیاموزیم که سوار بر یک کشتی هستیم و باید همدیگر را تحمل کنیم و صبور باشیم از ایده ها و افکار خود با روش مناسبی دفاع کنیم و اندیشه های مقابل را با روشی صحیح نقد کنیم و از تخریب و توهین و تحقیر منتقد خودمان بپرهیزیم حتی اگر در مقابل ما دشمنان قسم خورده اسلام و نظام و انقلاب و مردم و ارزشهای پذیرفته شده نظام و مردم قرار گیرند.