خط امام : دکتر علی شریعتی در بیان دیدگاه هایش درباره واقعه عاشورا این مفهوم را می رساند که هر انسانی، همچون حسین در هر عصر و هر زمانه ای باید در مقابل ظلم ایستادگی کند؛ او به واقعه عاشورا نگاهی دست نیافتنی ندارد و باور دارد که هر انسانی باید تلاش کند تا حسینی […]
خط امام : دکتر علی شریعتی در بیان دیدگاه هایش درباره واقعه عاشورا این مفهوم را می رساند که هر انسانی، همچون حسین در هر عصر و هر زمانه ای باید در مقابل ظلم ایستادگی کند؛ او به واقعه عاشورا نگاهی دست نیافتنی ندارد و باور دارد که هر انسانی باید تلاش کند تا حسینی رفتار کند و همچون زینب بر سر ایمان و کلام حق خویش بایستد.
در ادامه نگاهی داریم به سخنان دکتر علی شریعتی در مورد امام حسین و هدف ایشان از قیام که از کتاب های مختلف وی به ویژه حسین وارث آدم جمع آوری شده است:
** اینکه حسین (ع) فریاد میزند-پس از اینکه همه ی عزیزانش را در خون می بیند و جز دشمن و کینه توز و غارتگر در برابرش نمی بیند- فریاد میزند که: ” آیا کسی هست که مرا یاری کند و انتقام کشد؟ «هل من ناصر ینصرنی؟» مگر نمی داند که کسی نیست که او را یاری کند و انتقام گیرد؟ این سوال، سوال از تاریخ فردای بشری است و این پرسش از آینده است و از همه ی ماست.
و این سوال انتظار حسین (ع) را از عاشقانش بیان می کند و دعوت شهادت او را به همه ی کسانی که برای شهیدان حرمت و عظمت قائلند اعلام می نماید شهادت/صفحه ی ۴و۵).
شهادت «حضور در صحنه ی حق و باطل همیشه تاریخ است.»
**اکنون شهیدان کارشان را به پایان بردهاند و خاموش رفتهاند، همهشان، هر کدامشان، نقش خویش را خوب بازی کردهاند. معلم، مؤذن، پیر، جوان، بزرگ، کوچک، زن، خدمتکار، آقا، اشرافی و کودک، هر کدام به نمایندگی و بهعنوان نمونه و درسی به همه کودکان و به همه پیران و به همه زنان، و به همه بزرگان و به همه کوچکان! مردنی به این زیبایی و با اینهمه حیات را انتخاب کردهاند.
اینها دو کار کردند، این شهیدان امروز دو کار کردند، از کودک حسین (ع) گرفته تا برادرش، و از خودش تا غلامش، و از آن قاری قرآن تا آن معلم اطفال کوفه، تا آن مؤذن، تا آن مرد خویشاوند یا بیگانه، و تا آن مرد اشرافی و بزرگ و باحیثیت در جامعه خود و تا آن مرد عاری از همه فخرهای اجتماعی، همه برادرانه در برابر شهادت ایستادند تا به همه مردان، زنان، کودکان و همه پیران و جوانان همیشه تاریخ بیاموزند که باید چگونه زندگی کنند ـ اگر می توانند ـ و چگونه بمیرند ـ اگر نمیتوانند. شهید که حاضر نیست در همه ی صحنه های حق و باطل، در همه ی جهادهای میان ظلم و عدل ، شاهد است، حضور دارد می خواهد با حضورش این پیام را به همه ی انسان ها بدهد که وقتی در صحنه نیستی ، وقتی از صحنه حق و باطل زمان خویش غایبی، هر کجا که می خواهی باش چه به نماز ایستاده باشی چه به شراب نشسته باشی، [چه بسا] هر دو یکی است . شهادت «حضور در صحنه ی حق و باطل همیشه تاریخ است.»
**اگر در جامعه ای فقط یک حسین و یا چند ابوذر داشته باشیم هم زندگی خواهیم داشت هم آزادی هم فکر و هم علم خواهیم داشت و هم محبت هم قدرت و سرسختی خواهیم داشت و هم دشمن شکنی و هم عشق به خدا.
در فرهنگ ما، در مذهب ما، در تاریخ ما، تشیع، عزیزترین گوهرهایی که بشریت آفریده است، حیات بخش ترین مادههایی که به تاریخ، حیات و تپش و تکان میدهد، و خدایی ترین درس هایی که به انسان میآموزد که می تواند تا «خدا» بالا رود، نهفته است و میراث همه این سرمایههای عزیز الهی به دست ما پلیدان زبون و ذلیل افتاده است.
ما وارث عزیزترین امانتهایی هستیم که با جهادها و شهادتها و با ارزشهای بزرگ انسانی، در تاریخ اسلام، فراهم آمده است و ما وارث اینهمه هستیم، و ما مسؤول آن هستیم که امتی بسازیم از خویش، تا برای بشریت نمونه باشیم. «وکذالک جعلناکم امه وسطا لتکونوا شهداء علی الناس و یکون الرسول علیکم شهیدا» خطاب به ماست.
آنهایی که حسین(ع) را تنها گذاشتند، از حضور، شرکت، شهادت غایب شدند؛ همه با هم برابرند
**و ما که در پلیدی و منجلاب زندگی روزمره جانوریمان غرقیم، باید سوگوار و عزادار مردان و زنان و کودکانی باشیم که در کربلا برای همیشه، شهادتشان و حضورشان را در تاریخ و در پیشگاه خدا و در پیشگاه آزادی به ثبت رساندهاند.
آنهایی که حسین (ع) را تنها گذاشتند و از حضور و شرکت و شهادت غایب شدند، اینها همه با هم برابرند، هرسه یکیاند: چه آنهایی که حسین (ع) را تنها گذاشتند تا ابزار دست یزید باشند و مزدور او، و چه آنهایی که در هوای بهشت، به کنج خلوت عبادت خزیدند و با فراغت و امنیت، حسین (ع) را تنها گذاشتند و از درد سر حق و باطل کنار کشیدند و در گوشه محرابها و زاویه خانهها به عبادت خدا پرداختند و چه آنهایی که مرعوب زور شدند و خاموش ماندند. زیرا در آنجا که حسین(ع) حضور دارد ـ و در هر قرنی و عصری حسین (ع) حضور دارد ـ هرکس که در صحنه او نیست، هرکجا که هست، یکی است، مؤمن و کافر، جانی و زاهد، یکی است. این است معنا این اصل تشیع که قبول هر عملی یعنی ارزش هر عملی به امامت و به رهبری و به ولایت بستگی دارد! اگر او نباشد، [چه بسا] همه چیز بیمعناست و میبینیم که هست.
آری، هر انقلابی دو چهره دارد؛ خون و پیام!
**و اکنون حسین حضور خودش را در همه عصرها و در برابر همه نسلها، در همه جنگها و در همه جهادها، در همه صحنههای زمین و زمان اعلام کرده است، در کربلا مرده است تا در همه نسلها و عصرها بعثت کند. تو، و من، ما باید بر مصیبت خویش بگرییم که حضور نداریم. آری، هر انقلابی دو چهره دارد؛ خون و پیام!
رسالت نخستین را حسین(ع) و یارانش امروز گزاردند، رسالت خون را، رسالت دوم، رسالت پیام است. پیام شهادت را به گوش دنیا رساندن است. زبان گویای خون های جوشان و تنهای خاموش، در میان مردگان متحرک بودن است. رسالت پیام از امروز عصر آغاز میشود. این رسالت بر دوشهای ظریف یک زن، «زینب» (س)! ـ زنی که مردانگی در رکاب او جوانمردی آموخته است! ـ و رسالت زینب (س) دشوارتر و سنگینتر از رسالت برادرش.
**آنهایی که گستاخی آن را دارند که مرگ خویش را انتخاب کنند، تنها به یک انتخاب بزرگ دست زدهاند، اما کار آنها که از آن پس زنده می مانند دشوار است و سنگین. و زینب مانده است، کاروان اسیران در پیاش، و صفهای دشمن، تا افق، در پیش راهش، و رسالت رساندن پیام برادر بر دوشش، وارد شهر میشود، از صحنه برمیگردد، آن باغ های سرخ شهادت را پشت سر گذاشته و از پیراهنش بوی گل های سرخ به مشام میرسد، وارد شهر جنایت، پایتخت قدرت، پایتخت ستم و جلادی شده است، آرام، پیروز، سراپا افتخار، بر سر قدرت و قساوت، بر سر بردگان مزدور، و جلادان و بردگان استعمار و استبداد فریاد میزند: «سپاس خداوند را که این همه کرامت و این همه عزت به خاندان ما عطا کرد: افتخار نبوت، افتخار شهادت…»
**زینب رسالت رساندن پیام شهیدان زنده اما خاموش را به دوش گرفته است، زیرا پس از شهیدان او به جا مانده است و اوست که باید زبان کسانی باشد که به تیغ جلادان زبانشان برده است.
اگر یک خون پیام نداشته باشد، در تاریخ گنگ میماند و اگر یک خون پیام خویش را به همه نسلها نگذارد، جلاد، شهید را در حصار یک عصر و یک زمان محبوس کرده است. اگر زینب پیام کربلا را به تاریخ باز نگوید، کربلا در تاریخ میماند، و کسانی که به این پیام نیازمندند از آن محروم میمانند، و کسانی که با خون خویش، با همه نسلها سخن میگویند، سخنشان را کسی نمیشنود. این است که رسالت زینب سنگین و دشوار است. رسالت زینب پیامی است به همه انسانها، به همه کسانی که بر مرگ حسین(ع) میگریند و به همه کسانی که در آستانه حسین سر به خضوع و ایمان فرود آوردهاند، …؛ پیام زینب به آنهاست: «که ای همه! ای هرکه با این خاندان پیوند و پیمانداری، و ای هرکس که به پیام محمد مؤمنی، خود بیندیش، انتخاب کن! در هر عصری و در هر نسلی و در هر سرزمینی که آمدهای، پیام شهیدان کربلا را بشنو، بشنو که گفتهاند: کسانی میتوانند خوب زندگی کنند که میتوانند خوب بمیرند.
و شهید، یعنی به همه این معانی
بگو ای همه کسانی که به پیام توحید، به پیام قرآن، و به راه علی (ع) و خاندان او معتقدید، خاندان ما پیامشان به شما، ای همه کسانی که پس از ما میآیید، این است که این خاندانی است که هم هنر خوب مردن را، زیرا هرکس آنچنان میمیرد که زندگی میکند. و پیام اوست به همه بشریت که اگر دین دارید، «دین» و اگر ندارید «حریت» ـ آزادگی بشر ـ مسؤولیتی بر دوش شما نهاده است که به عنوان یک انسان دیندار، یا انسان آزاده، شاهد زمان خود و شهید حق و باطلی که در عصر خود درگیر است، باشید که شهیدان ما ناظرند، آگاهند، زندهاند و همیشه حاضرند و نمونه عملاند و الگویاند و گواه حق و باطل و سرگذشت و سرنوشت انساناند.« و شهید، یعنی به همه این معانی.»
امروز شهیدان روی در روی ما بر روی زمین نشستند، تا نشستگان تاریخ را به قیام بخوانند
**اکنون شهیدان مردهاند، و ما مردهها زنده هستیم. شهیدان سخنشان را گفتند، و ما کرها مخاطبشان هستیم، آنها که گستاخی آن را داشتند که ـ وقتی نمیتوانستند زنده بمانند ـ مرگ را انتخاب کنند، رفتند، و ما بیشرمان ماندیم، صدها سال است که ماندهایم….
امروز شهیدان پیام خویش را با خون خود گذاشتند و روی در روی ما بر روی زمین نشستند، تا نشستگان تاریخ را به قیام بخوانند.
حسین علیه السلام زنده جاویدی است که هر سال، دوباره شهید میشود و همگان را به یاری جبهه حق زمان خود، دعوت میکند .
مسؤولیت شیعه بودن
مسؤولیت شیعه بودن یعنی چه، مسؤولیت آزاده انسان بودن یعنی چه، باید بداند که در نبرد همیشه تاریخ و همیشه زمان و همه جای زمین ـ که همه صحنهها کربلاست، و همه ماهها محرم و همه روزها عاشورا ـ باید انتخاب کنند: یا خون را، یا پیام را، یا حسین بودن یا زینب بودن را، یا آنچنان مردن را، یا اینچنین ماندن را …
حسین (ع) حتى پیش از کشته شدن خویش به شهادت رسیده است
امام حسین علیه السلام یک شهید است که حتى پیش از کشته شدن خویش به شهادت رسیده است؛ نه در گودى قتلگاه، بلکه در درون خانه خویش، از آن لحظه که به دعوت ولید – حاکم مدینه – که از او بیعت مطالبه مى کرد، «نه» گفتُ .این، «نه» طرد و نفى چیزى بود که در قبال آن، شهادت انتخاب شده است و از آن لحظه، حسین شهید است.
در نتوانستن بایستن هست
فتواى حسین این است: آرى! در نتوانستن نیز بایستن هست. دکتر علی شریعتی
حسین «وارث آدم»
حسین ضعیفی که باید برای او گریست نبود… آموزگار بزرگ شهادت اکنون برخاسته است تا به همه آنها که جهاد را تنها در توانستن مى فهمند و به همه آنها که پیروزى بر خصم را تنها در غلبه، بیاموزد که شهادت نه یک باختن، که یک انتخاب است؛ انتخابى که در آن، مجاهد با قربانى کردن خویش در آستانه معبد آزادى و محراب عشق، پیروز مى شود و حسین «وارث آدم» – که به بنىآدم زیستن داد – و «وارث پیامبران بزرگ» – که به انسان چگونه باید زیست را آموختند …
حسین (ع) آموزگار شهادت
مقتدایان امام حسین علیه السلام کسانى هستند که از مایه جان خویش در راه خدا نثار مىکنند و به راستى حسین آموزگار بزرگ شهادت است که هنر خوب مردن را در جان بىتاب انسانهاى عاشق، تزریق می کند.
حسین (ع) یا یزید کدام زنده اند؟
“آنها که تن به هر ذلتى مى دهند تا زنده بمانند، مرده هاى خاموش و پلید تاریخند و ببینید آیا کسانى که سخاوتمندانه با حسین به قتلگاه خویش آمده اند و مرگ خویش را انتخاب کرده اند – در حالى که صدها گریزگاه آبرومندانه براى ماندنشان بود و صدها توجیه شرعى و دینى براى زنده ماندن شان بود – توجیه و تأویل نکرده اند و مرده اند، اینها زنده هستند؟ آیا آنها که براى ماندنشان تن به ذلت و پستى، رها کردن حسین و تحمل کردن یزید دادند، کدام هنوز زنده اند؟
fa.shafaqna.com