خط امام : نشست علمی با عنوان «بررسی تاریخ جنبش دانشجویی ایران با تکیه بر نقد و بررسی کتاب پنجاه سال جنبش دانشجویی ایران» با حضور آقایان دکتر هادی خانیکی (دانشیار دانشگاه علامهطباطبایی و از فعالان جنبش های دانشجویی)، دکتر ابراهیم شیخ (عضو هیئت علمی سازمان مدیریت صنعتی)، مهندس رضا حجتی (از فعالان دانشجویی دهه […]
خط امام : نشست علمی با عنوان «بررسی تاریخ جنبش دانشجویی ایران با تکیه بر نقد و بررسی کتاب پنجاه سال جنبش دانشجویی ایران» با حضور آقایان دکتر هادی خانیکی (دانشیار دانشگاه علامهطباطبایی و از فعالان جنبش های دانشجویی)، دکتر ابراهیم شیخ (عضو هیئت علمی سازمان مدیریت صنعتی)، مهندس رضا حجتی (از فعالان دانشجویی دهه ۷۰ و مدیر کل مشارکتهای اجتماعی جوانان) و مدیر جلسه دکتر غلامرضا ظریفیان (استاد تاریخ دانشگاه تهران) در پژوهشکده تاریخ اسلام برگزار شد.
به گزارش پایگاه اطلاع رسانی خط امام ، دکتر ظریفیان در ابتدای این نشست گفت ، من یک مقدمهای میگویم در باب جنبش دانشجویی و سپس وارد نقد کتاب میشویم. همه ما میدانیم بحث جنبش دانشجویی، بحث بسیار مهمی است، شاید یکی از دیرپاترین جنبشهای معاصر ایران، جنبش دانشجویی است. اگر زمان ایجاد آن را بخواهیم از نقطهای که شکل گرفته بگیریم، حدود ۸۰سال سابقه دارد. تقریباً میتوان گفت نطفة اولیه جنبش دانشجویی در سال ۱۳۱۵ شکل گرفته است. ما اولین تحصن و اعتراض را دو سال بعد از تشکیل دانشگاه تهران داریم و بعد هم شکلگیری انجمنها و تحولاتی که به دنبال آن رخ داد.
اگر بخواهیم تاریخ صدساله تحولات اجتماعی و سیاسی ایران را بنویسیم، اگر توجه جدی به جنبش دانشجویی نداشته باشیم، این تاریخ ناقص است. بخش اعظمی از تاریخ اجتماعی و سیاسی ما معطوف به دانشگاه بوده و به عبارتی موتور محرکه این تحولات، جنبشها و جریانهای دانشجویی بوده است. بنابراین پرداختن به مسئله جنبش دانشجویی، یکی از کارهای بسیار مهم برای پرداختن به مسائل اجتماعی و سیاسی جامعه ما میباشد.
جنبش دانشجویی فراز و نشیب زیادی داشته است. آقای مرحوم نخعی یکی از فعالین مبارز قبل انقلاب است. از دانشجویان پلی تکنیک مهندسی نساجی بود و بعد از پیروزی انقلاب هم وارد سپاه شد و در آنجا دکتر نخعی را به عنوان عنصر ایدهپرداز میشناسند. در آخر با کمک یک عدهای مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ را راه اندازی میکند. ایشان یکی از بنیانگذاران تاریخ علمی جنگ است و دهها تألیف جدی و اساسی در این حوزه دارد. بعد از مهندسی، علوم سیاسی خواندند و آخرین کاری هم که کرد یک اثر بسیار مهم در حوزه جنبش دانشجویی است. و من به جرأت میتوانم بگویم این کتاب که البته قطعاً قابل نقد است، ولی در نوع خودش کمنظیر است و در عرصه جنبش دانشجویی یک پرتاب به جلوست که با همت گروه تاریخ جریانهای فکری و پژوهشکده تاریخ اسلام به چاپ رسیده است.
من از آقای خانیکی شروع میکنم. سؤالی دارم از شما. اینکه آقای نخعی در این کتاب در مقدمه کتاب و طرح مسئله، جنبش دانشجویی را از زاویه جنبش اجتماعی مورد بررسی قرار میدهد و نهایتاً پرسشها و فرضیاتی مطرح میکند، مدلی برای این کار در نظر میگیرد. سؤال من این است که با این رویکرد و با این مدل که آقای نخعی آن را برای جنبش دانشجویی مبنا می گیرد، این رویکرد مناسب و علمی است؟ و یا میشد با رویکرد یا مدل دیگری به این بحث پرداخت؟ آیا جنبش دانشجویی را می توان جنبش اجتماعی دانست؟
خانیکی: من قبل از اینکه جواب سؤال دکتر ظریفیان را بدهم، چند ضرورت را برای مطالعه کارهای دانشجویی بیان میکنم و بعد میگویم که کار دکتر نخعی در کجای آن قرار دارد. جنبش دانشجویی در ایران به دلیل قدمتی که دکتر ظریفیان نیز به آن اشاره کردند یعنی از یکسال بعد از تأسیس دانشگاه تهران تا کنون، یک جنبش دیرپاست. این جنبش، یک جریان مستمر است و این جریان مستمر با این قدمت نیازمند این است که گفتمان مشترکی وجود داشته باشد تا بشود به مسائل درون این جنبش پرداخت. خیلی دشوار است که ما وقتی از برشهای مختلف جنبش در ایران حرف میزنیم، اینها را برای دورههای بعد قابلفهم بکنیم. همین مسئله، مسئلهای است که در کتاب دکتر نخعی به آن پرداخته شده است.
در حوزه ارتباطات این مشکل فهم را به مشکل گفتمانی اهاله می دهند. هر گفتمانی شامل دو بخش است text (متن) وcontext (زمینه). متنها در زمینههای مشترک فهمیده میشود؛ گفتمانی که زمینهاش را انقلابیگری تشکیل میدهد با گفتمانهایی که پسا انقلابی گری هست، در آن فهم مشترکی از یک موضوع نمیتواند باشد به همین دلیل کنشهای دوره انقلاب و انقلابی بودن که انجام می گرفت حتی مورد سخره و طعن و طنزهای پسا انقلابی قرار میگرفت. جنبشهای انقلابی در ایران آنقدر تأثیرگذار بودند که حتی حوزههای فرهنگ و اندیشه و هنر را تحت تأثیر قرار دادند. اینکه ما بتوانیم با این چرخشهای گفتمانی تاریخ، جنبش دانشجویی را به تحریر دربیاوریم و بفهمیم و به دیگران منتقل کنیم خودش مسئلهای است که در کار آقای دکتر نخعی به آن پرداخته شده است.
نکته دومی که باید به آن بپردازم این است که اساساً و شاید متأسفانه تاریخ جنبش دانشجویی براساس الزاماتی که تاریخنویسی معاصر دارد، (یعنی تاریخ اجتماعی و تاریخ شفاهی) کمتر به آن پرداخته شده است. حداقل با زبان و به روایت مذهبی، کم به آن پرداخت شده و در این میان با استقلال از درون جنبش دانشجویی هم، کم ورود پیدا کرده است. جنبش دانشجویی عمدتاً به عنوان زائدهای از جنبش سیاسی مطرح شده است.
این کتاب، از معدود کتابهایی است که خواسته با تحول و تأمل در متون و اسناد جنبش دانشجویی با روایتی متفاوت با آنچه تا کنون در این حوزه موجود بوده است، به جنبش دانشجویی بپردازد. بنابراین جایگاه کتاب، جایگاه ممتازی است.
سؤالی که دکتر ظریفیان پرسیدند که من، چقدر همنظر هستم با فرضیهای که دکتر نخعی مطرح میکنند. من میتوانم بگویم نظر من مشروط است یعنی با بخشی موافق هستم، آنجایی که جنبش دانشجویی را به عنوان بخشی از جنبش اجتماعی مطرح میکند و نسبت به بخش دیگر نظر متفاوت دارم و آن، آنجایی هست که اساساً جنبش دانشجویی را در تمام این دوران به عنوان متغیری وابستهای نسبت به متغیر مستقلِ جنبش سیاسی و فعالیتهای سیاسی میداند. بنده طبق تجربیات خودم معتقد هستم که تقریباً از دهه ۵۰ به بعد و بهخصوص قبل از تغییر ایدئولوژی که در سازمان مجاهدین خلق رخ داد، جنبش دانشجویی نقش مؤثری در شکل دادن و در عمل کردن به عنوان نهاد واسط بین اندیشهای که انقلاب را شکل داد یعنی اندیشة حضرت امام و تفکر مرحوم دکتر شریعتی و بدنه اجتماعی داشت. و در این سالها جنبش دانشجویی دنبالهرو جنبش سیاسی نیست بلکه حتی منتقد هم نسبت به جریانهای سیاسی است.
ظریفیان: آقای نخعی در روش تحقیق که برای کارشان ذکر کردهاند، گفتهاند ما یک روش توصیفی، تحلیلی و علّی، بررسی روندها و تولید فرضیه داریم. در بحث تولید فرضیه چند نظریه را مطرح کردهاند. چقدر آقای نخعی در ادعایی که کردهاند در باب تولید فرضیه موفق بودهاند؟
حجتی: من کتاب را مطالعه کردهام. ابتدا نظراتم را در مورد کتاب میگویم و سپس به سؤال شما پاسخ میدهم. اول اینکه این دورهای که آقا نخعی برای تحقیق استفاده کردهاند (دوره ۱۳۰۹ تا ۱۳۵۹) خیلی دوره خوبی است. در این ۵۰ سال اتفاقاتی افتاده که میتواند یک تصویر دقیقی از جنبش دانشجویی در ایران بدهد. آقای دکتر نخعی در تدوین کتاب علاوه بر توجه به رویدادهای اجتماعی با نقش جنبش دانشجویی به پویاییهای درون جنبشی هم توجه کردهاند. یعنی فقط جنبش دانشجویی را به عنوان یک عامل مؤثر در عرصه اجتماعی – سیاسی ندیدهاند. برخی از رویدادهای جزئیتر هم با دقت بررسی کردهاند. هم نگاه کلی داشتهاند و هم جزئی.
گرچه در جای جای کتاب از نظریات استفاده شده اما فقدان یک نظریه محوری در کتاب دیده میشود. در نتیجهگیری هم فقدان نظریه محوری را مشاهده میکنیم.
مؤلف در ذکر دیدگاهها عاری از قضاوت عمل کرده است و هیچگونه سوگیری نداشته است، و این یک ارزش خیلی مهمی است که محقق باید دارا باشد.
دو نکته پایانی اینکه وقتی که با نگاه کمی به واژههای نگاه میکنیم، یک برداشت میتوانیم داشته باشیم. بیشترین کلماتی که در این کتاب تکرا میشود انقلاب، انقلاب اسلامی، جنبش، مارکس، مارکسیسم، مذهبی، چپ، شاه، تهران، سازمان مجاهدین خلق، ملی و مسلحانه بوده است، و در مقابلش بعضی کلمات کمتر تکرار شده مانند دموکراسی، روشنفکری، دموکراتیک، روحانیت. اینها را وقتی کنار هم میگذاریم، دیدگاه محوری آقای دکتر را میبینیم. یعنی جریان غالب در جنبش دانشجویی یک جریانی بوده است که از یک طرف، جریان چپ بوده است و از یک طرف، اسلامی و مذهبی بوده است و در انتها هم با توجه به اینکه غلبه جریان مذهبی بر جریان چپ در انقلاب اسلامی شکل میگیرد، جریان دانشجویی چپ حذف میشود و جریان دانشجویی مذهبی در جریان نظام ادغام میشود.
نکته ارزشمند دیگری که آقای دکتر نخعی انجام دادهاند این بوده است که شما وقتی به منابع کتاب توجه میکنید برخی از دستنوشتهها و مصاحبهها را میبینید که دستیابی به آنها خیلی دشوار بوده است. در مجموع کار ارزشمندی بوده است.
ظریفیان: مرحوم نخعی سه گفتمان مسلط را درباره جنبش دانشجویی تا سال ۵۹ مطرح میکنند. ما بعد از انقلاب با خردهگفتمانهای متعدد روبرو هستیم در بحث تحولات دانشجویی ولی قبل از انقلاب، ایشان آغازینِ گفتمان انقلاب را چپ میداند و از آلمان و خارج از ایران با شکلگیری کنفدراسیون و تحولاتی که در آلمان است و بعد با تحولاتی که در ۱۹۱۷ در روسیه رخ میدهد جنبش دانشجویی تحت تأثیر حزب توده است (سال ۱۳۲۰)، و بعد هم کمکم گفتمان ملی شروع میشود با بحث مرحوم مصدق و تلاشهای ایشان و بعد مسئله ملی شدن نفت و بعد هم با جدا شدن نهضت آزادی از جبهه ملی مسئله تسلط گفتمان اسلامی را مطرح میکند (سال ۱۳۲۷) و بعد یک تقسیمبندی خاص هم در این بخش جنبش جریان اسلامی دارد. مرحوم دکتر نخعی اعتقاد دارند جنبش دانشجویی ما در گفتمان اسلامی، تحت تأثیر این گفتمانهاست: امام خمینی و اسلام سیاسی رادیکال، رادیکالیزم ناپیگیر نهضت آزادی، رادیکالیزم شاعرانه و پرخاشجوی مرحوم شریعتی، رادیکالیزم جنبش مسلحانه و دوگانة رادیکالیزم جنبش دانشجویی در خارج از کشور. شما چقدر با این نگاه و این نوع تقسیمبندی همراه هستید؟
شیخ: آقای دکتر نخعی یک ماتریس دو بعدی را در کتابشان ترسیم میکند که یک سمتش ایدئولوژی است که تقسیم میشود به چپ، ملی و اسلامی و یک محورش محافظهکاری و اصلاحطلبی است در برابر انقلابیگری و رادیکالیسم براندازانه. نمونههای اینها را در تاریخ معاصر نشان میدهد، یعنی چپی که گرایش محافظهکارانه دارد و در مقابلش چپی که رادیکال بوده است و نکتهای که ایشان خوب در کتاب نشان میدهد این است که از دهه ۴۰ به بعد به خصوص سال ۴۲ که رژیم شاه روی میآرد به یک دولت پلیسی تمام عیار و روزنههای اصلاح و اصلاحگری را میبندد، اینجا رفتار مبارزانه به عنوان تنها راه حل و نقطه امید برای تغییرخواهان وجود دارد یعنی چارهای نداشتند جز اینکه این راه را انتخاب کنند و جنبش مسلحانه متولد میشود. من با آقای مرحوم نخعی همرأی هستم که رژیم پهلوی دوم با ندانم کاریهای متراکم و بعضاً سیاستهای غلطی که پهلویها داشتند کار را به جایی رساندند که تمام روزنهها و راهها و امکانات اصلاحگری را از بین برد و تمام نیروها رفتند سمت مبارزه مسلحانه و تمجید و تصدیق این مبارزه که این به عنوان واقعیت یک امر مشخصی است. نکته مهم این است که آقای نخعی در طول کتاب توانسته و موفق شده که توضیح بدهد این پیوستگی جنبش دانشجویی است یعنی ما همیشه با این جنبش در کشورمان مواجه بودیم. و این را نشان میدهد که علتهای این جنبشها وجود داشته است.
ظریفیان: آقای دکتر خانیکی شما به عنوان کنشگر دهه ۵۰ که هم کار مسلحانه کردید، با همان نگاه زمینه محض، چقدر خود شما به عنوان کنشگر این روایت آقای دکتر نخعی را نزدیک میبینید با عرصهای که خود شما کنشگر اصلی بودید و بعد آن را دوره را چگونه تبیین میکنید؟
خانیکی: شاید در تحلیل تفاوتی که بین نگاه امروز و نگاه گذشته وجود داشته باشد این است که نگاه تهدیدی امروز نگاه تنوعطلبانهتر است نسبت به گذشته. نگاه دکتر نخعی هم بیشتر نگاه کلاسیک است و به همین دلیل در ۳ قطب بندی مارکسیستی، ملی و مذهبی کار را قرار میدهد. ۱۶ آذر ۱۳۳۲ که از آن روز، روز دانشجو شکل گرفت نقطه عطفی است در جنبش دانشجویی. ازینجا به بعد ثقل جنبش دانشجویی هویت چندگانه دارد.
من فکر میکنم کار دکتر نخعی به رغم ویژگیهای ممتازی که دارد منابعش اغلب اسناد است و اغلب گزارشات مطبوعات و کمتر به سراغ شاهدان و راویانی رفته که خودشان در صحنه بودند و بتوانند از زمینه به مسئله بپردازند.
تجربه خودم که یک تجربه چندگانه است، چون در چندین دانشگاه، زندان، فراری، سازمان چریکی و… بودم؛ روایتی که دارم این است که میگویم دهه ۵۰ را بهعنوان فرازی از جنبش دانشجویی باید دید البته خود دکتر نخعی هم به این توجه دارد فقط شاید بتوان گفت که ایشان با نگاه بیرونی به مطالعه جنبش دانشجویی میپردازد.
از این زمینه وقتی نگاه میکنم برای اوج جنبش دانشجویی در دهه ۵۰، ده ویژگی به نظرم رسید.
اول درباره روایت تاریخیاش بگویم که اولین ویژگی این است که جنبش دانشجویی از رویکرد صنفی- سیاسی دهه ۳۰ و ۴۰ به یک رویکرد رادیکال سیاسی در سال ۵۰ نقل مکان میکند.
دوم اینکه به تدریج در آن سه گانهای که خود دکتر نخعی مطرح میکند یعنی مذهبی، ملی و مارکسیستی، ثقل و وزن جنبش مذهبی-دانشجویی در این دهه نسبت به گذشته پررنگتر میشود و هرچه به جلوتر میآییم بیشتر هم میشود.
سوم اینکه یک مواجهه رقابتآمیز وجود دارد بین دانشجویان مسلمان و مارکسیسم با یک دشمن یا نظام سیاسی. یعنی یک رقابتی مبنی بر اینکه کی در مبارزه از دیگری پیش میافتد بین مذهبیها و مارکسیستها وجود دارد.
چهارم اینکه تمایل به پیروی از جنبش سیاسی وجود دارد. در نیمه اول دهه ۵۰ جنبش دانشجویی، جنبش پیرو هست نسبت به جنبش سیاسی و سازمان های انقلابی.
پنجم اینکه جنبش دانشجویی دامنههای خودش را از سال ۵۰ به بعد به بیرون از دانشگاه میکشاند و این اوج جنبش دانشجویی است خصوصاً در تهران و شیراز.
ششم اینکه کانونهای فعال جنبش دانشجویی در شهرهای مختلف است. مانند دانشگاه تهران، دانشگاه خوارزمی و…
هفتم اینکه این مرحله یعنی جنبش دانشجویی تا پیروزی انقلاب را میشود در سه مرحله تفکیک کرد. فاصله ۵۰ تا ۵۱ جنبشی است کاملاً دنبالهرو جنبش های چریکی است. ۵۴ تا ۵۵ که در واقع سال ضربه ذهنیای است که دانشجویان میخورند به دلیل تغییر ایدئولوژی که در مجاهدین خلق رخ داده و هسته اصلیاش را در ۵۶ تا ۵۷ میبینیم. اینجاست که از تبعیت به تمایز میرسد و حتی جایگزینی.
هشتم اینکه در واقع به تناسب، براساس الگوی سه گانه دکتر نخعی، یک تحول خشونتآمیز در رژیم سیاسی و یک تحول فرمانبردارانه در مدیریت دانشگاهی رخ میدهد. شما نوع برخورد مرحوم اکبر هاشمی با رژیم سیاسی را برخورد مستقلی میبینید. اینجا میبینید که رؤسای دانشگاهی کاملاً مطیع ساواک هستند. گارد دانشگاه در این سالها تأسیس میشود و همه اینها در به خشونت کشاندن جنبش دانشجویی تأثیر میگذارند.
دهم اینکه جنبش دانشجویی گسترش پیدا میکند از دانشگاههای اصلی و تا نهادهای خصوصی و آموزشگاه عالی هم میرود. اینها روایت جنبش دانشجویی بودند تا دهه ۵۰ که میشود با این معیار، امروز را هم مورد مطالعه قرار داد.
ظریفیان: قسمت انتهایی کتاب دکتر نخعی یک بحثی وجود دارد که هنوز هم مورد بحث است و آن هم بحث انقلاب فرهنگی است. به هرحال جنبش دانشجویی دو تا گفتمان عمده داشته و هر دوی این گفتمان در انقلاب در اوج خودش بود. از یک طرف باید از جنبش دفاع میکرد و از یک طرف از نظام یعنی همان انقلاب. مرحوم دکتر نخعی در اینجا یک گزارش منصفانهای از انقلاب فرهنگی ارائه میدهد. این قسمت را چگونه میبینید و با مرحوم نخعی همراهی دارید؟
شیخ: اگر با دیدگاه آقای دکتر نخعی بخواهیم به سؤال شما پاسخ بدهیم، باید سوگمندانه قضاوت بکنیم که جنبش دانشجویی ایران بعد از انقلاب بخاطر تفوق جریان اسلامی نظام بر سایر جریانها، در نظام حاکم تلفیق میشود و به عنوان بازو و عنصر نظام حاکم، دانشگاه را به فتح و تسخیر خودش درمیآورد و عملگرایی بر ایدئولوژی غالب می شود و این دستاورد مهم آقای دکتر نخعی است.